گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر عاملی
جلد دوم
[سوره النساء [ 4]: آیات 17 تا 18




إِنَّمَ ا التَّوبَۀُ عَلَی اللّه لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُم یَتُوبُونَ مِن قَرِیب فَأُولئِکَ یَتُوب اللّه عَلَیهِم وَ کانَ اللّه عَلِیماً حَکِیماً [ 17 ] وَ لَیسَتِ
التَّوبَۀُ لِلَّذِینَ یَعمَلُونَ السَّیِّئات حَتّی إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَهُم المَوت قالَ إِنِّی تُبت الآنَ وَ لا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُم کُفّارٌ أُولئِکَ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً
از اعتد بمعنی « اعتدنا » ، پشیمانی از کار گذشته و آهنگ خودداري از آن در آینده « التّوبۀ » : 414 معنی لغات - أَلِیماً [ 18 ] -قرآن- 1
صفحه 164 از 201
آماده کرد و لوازم چیزي را فراهم نمود. ترجمه: 17 لیکن خدا توبهي آن کسان پذیرد که بنادانی بد کنند و بزودي توبه کنند که او
دانا است و درستکار، 18 و آنها که تا دم مرگ بدکارند و چون یکی شان را مرگ رسد گوید: اکنون ز کرده پشیمانم و نیز آنها
17 ابو الفتوح: «ِ إِنَّمَا التَّوبَۀُ عَلَی اللّه » : که کافرند و میمیرند براي اینکه گونه کسان آزاري دردناك آماده کردهایم. سخن مفسّرین
بعضی گفتند: یعنی توبهي نزد خدا. بعضی گفتند: توبه از طرف خدا، و ظاهر معنی اینکه است که توبه مانند حقّی است که خداوند
17 تفسیر المیزان « یَعمَلُونَ السُّوءَ » 51- بر عهده گرفته است آن را بپذیرد از کسی که با اینکه خصوصیّات باشد. -قرآن- 15
23 یعنی خواه کافر باشد یا غیر کافر، هر دو کار بد میکنند چه بوسیلهي دل که کار - نویسندهي معاصر آقاي طباطبائی:ّ -قرآن- 1
آن کفر است و بیدینی و یا بوسیلهي دیگر پارههاي بدن که کارهاي زشت و ناپسند باشد، بعلاوه که کافر مرتکب کار بد هم
میشود، پس مقصود کلیّهي کارهاي بد مردم کافر و غیر- کافر است تا آن اندازه که بدکاري بدرجهي مبارزه و سرسختی در کفر و
یعنی آن کار بد که خود « سوء » : فسق نرسد و در پی نشر و اشاعهي فسق و کفر و جلوگیري از خیر و صلاح نباشد. تفسیر عبده
شخص را ناراحت کند، اگر با عقل و خرد در آن اندیشه کند و بیغرض و نظر سوء در کار خود قضاوت نماید و یا مردم را [
17 طبري: قتاده از ابو العالیه نقل کرده است که اصحاب پیغمبر [ص] « بجهالۀ » . صفحه 362 ] از آن بد آید و ناراحتشان کند
میگفتند هر گناهی که شخص مرتکب شود آن جهالت است. مجمع: براي جهالۀ چند معنی گفتهاند: 1- از حضرت امام صادق [ع]
روایت شده است: هر گناه که انجام میشود مولود جهل است اگرچه شخص مرتکب عالم باشد چون آنگاه که در دل گذراند خدا
را نافرمانی کند جاهل بوده است که چنین فکر و کار کرده است زیرا در قرآن از یوسف نقل شده است که به برادران خود گفت:
یعنی به یاد دارید که با کمال جهل و نادانی با یوسف و برادرش چه رفتار .« هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیُوسُفَ وَ أَخِیه إِذ أَنتُم جاهِلُونَ »
کردید، پس با آنکه خود میخواستهاند و با نقشهي قبلی اقدام بآزار یوسف کردهاند باز هم آنها جاهل معرّفی شدهاند براي آنکه
2- معنی جهالت آن است: بطوري که چیزهاي ضروري معلوم 432- خود را بخطر انداخته و نافرمانی خدا کردهاند. -قرآن- 357
است بآن درجه عالم بنتیجهي بدکار خود نیستند که چگونه مجازاتشان میکنند. 3- زجّاج گفته است: جهل آنها در آن است که
17 ابو الفتوح: سدّي و کلبی گفتند: یعنی پیش از بیماري و مرگ توبه «ٍ یَتُوبُونَ مِن قَرِیب » . لذّت فانی را با لذّت باقی عوض کردند
حدّ و اندازهي معیّن ندارد و « قرب » : 28 محمّد عبده - میکنند، عکرمه گفت: هر چه پیش از مرگ باشد نزدیک است. -قرآن- 1
چیزي است نسبی، پس کسی که مدّتی اصرار بگناه دارد بواسطهي نادانی و پس از آن مدّت اگر زشتی آن را دانست و توبه کرد
شاید مقصود از جهالت غفلت و « یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَۀٍ » میتوان گفت که بنزدیکی توبه کرده است. سخن ما: 1- در جملهي
در برابر چیزي که محبوب است چشم و «ّ حب الشیء یعمی و یصم » : بیخودي است که شخص میداند زشتی کاري را لیکن بمفاد
] 61- گوش از معایبش کر و کور میشود. چون با کار زشت مصادف میشود غافل و بیخبر از عیب او میشود و انجام -قرآن- 28
همین است که چون بخود آمد و شدّت میل و خواهش «ٍ مِن قَرِیب » : صفحه 363 ] میدهد و چون بخود میآید توبه میکند و معنی
نفسانی تخفیف یافت متوّجه میشود بد کرده است هماندم و بزودي پشیمان شده توبه میکند چنانکه در امور مادّي هم نظیر اینکه
زیاد مشاهده میشود و شاید از روایات و منقولات که پیشتر مف ّ ص ل نوشته شده است بر قبول توبههاي متوالی که پی هر گناهی
شاید « عَلِیماً حَکِیماً » : 2- در جملهي آخر 64- پشیمانی و توبه باشد مقبول است اشاره بهمین تعبیر و گفتهي ما باشد. -قرآن- 49
اشاره باشد که شما در دل توبه کنید که علم خدا و حکمتی که شما را آفریده و سعادت شما را در پاکدامنی معیّن کرده است اینکه
3- در آیت دوّم مردم بدکار که تا دم مرگ دستبردار 42- توبه را میداند و شما را فرد پاکدامن سعادتمند میشناسد. -قرآن- 23
نیستند و وقتی توبه میکنند که سودي ندارد یا کافران که توبه ناکرده از جهان میروند هر دو مشمول، عذاب معرّفی شدهاند با
اینکه بایستی میان اینکه دو دسته تفاوت باشد، شاید جهت تساوي سرنوشت آنها از اینکه جهت باشد که شخص بدکار بواسطهي
أَعتَدنا » : اصرار بآن مانند منکر زشتی کار خود هست و منکر هم کافر است، پس فاسق بیباك با کافر یکسان است و شاید جملهي
صفحه 165 از 201
براي سرنوشت هر دو دسته است در مرحلهي اوّل پس از مرگ ولی چون فاسق عقیده و فکرش سالم است و توانسته « لَهُم عَذاباً أَلِیماً
است با عقیده به آفرینندهي خود مربوط شود اگرچه بعمل دور و با فاصله است ممکن است در مرحلهي اوّل پس از مرگ با کافر
برابر و گرفتار باشد، لیکن پس از آن عقیدهاش او را نجات دهد و کافر در گرفتاري همیشگی بماند چون در آیه مجمل گفته شده
[ 497 [ صفحه 364 - است که براي آنها عذاب فراهم است و از مراحل بعدي چیزي گفته نشده است. -قرآن- 463
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 19 تا 21
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرهاً وَ لا تَعضُلُوهُن لِتَذهَبُوا بِبَعض ما آتَیتُمُوهُن إِلاّ أَن یَأتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ عاشِرُوهُنَّ
بِالمَعرُوف فَإِن کَرِهتُمُوهُن فَعَسی أَن تَکرَهُوا شَیئاً وَ یَجعَلَ اللّه فِیه خَیراً کَثِیراً [ 19 ] وَ إِن أَرَدتُم استِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ آتَیتُم
إِحداهُن قِنطاراً فَلا تَأخُذُوا مِنه شَیئاً أَ تَأخُذُونَه بُهتاناً وَ إِثماً مُبِیناً [ 20 ] وَ کَیفَ تَأخُذُونَه وَ قَد أَفضی بَعضُکُم إِلی بَعض وَ أَخَذنَ مِنکُم
چیزي را بجاي چیزي « استبدال » از مصدر عضل بمعنی سختی و جلوگیري « تعضلوا » : 586 معنی لغات - مِیثاقاً غَلِیظاً [ 21 ] -قرآن- 1
از مصدر « أفضی » ، نسبت بدو تهمت بستن و دروغ « بهتانا » ، مال زیاد و پوست گاو که از طلا پر شود « قنطار » ، گرفتن و عوض کردن
- افضاء وسعت دادن، رساندن، مطلّع کردن. جهت نزول: اسباب النّزول و مجمع البیان چند جهت براي نزول اینکه آیه نوشتهاند: 1
عرب رسم داشت چون کسی از دنیا میرفت اختیار همسرش با وارثانش واگذار میشد میخواستند خود بزنی میگرفتند و یا
بدیگري میدادند آیت اوّل براي جلوگیري از آن رسم است چنانچه از ابو الجارود نقل شده است که حضرت باقر [ع] فرمود: ابو
قیس بن اسلت مرد، پسر او محصن بن او قیس جامهاي بر سر زن پدرش انداخت کنایه از اینکه در اختیار او است و همسر او است
بارث از پدر خود، چندي گذشت که چیزي بآن زن نداد و توجّهی باو نکرد او بپیغمبر شکایت کرد که نه از مال شوهرم بمن دادند
و نه آزادم گذاشتند که پی زندگی خود بروم آیه براي جواب او [ صفحه 365 ] و تکلیف اینکه مردم نازل شد. 2- از إبن عبّاس نقل
شده است: مردهاي عرب چون از زن خود ناراضی میشدند از پرداخت مهر آنها خودداري میکردند تا ناچار شده مهر خود را به-
بخشند آیه براي جلوگیري از اینکه عمل نازل شد. 3- از زهري و هم از حضرت امام باقر نقل شده است: مردم زن را نگاه
میداشتند با اینکه احتیاج بزن و رابطهي جنسی با او نداشتند فقط براي اینکه او بمیرد و اموالش را بارث ببرند آیه براي جلوگیري از
اینکه رفتار نازل شد. ترجمه: 19 اي مؤمنین بر شما روا نیست با ناپسندي زنان بارث همسرشان شوید و بآنها سخت نگیرید تا ناچار
شوند چیزي ز مهر خود بشما دهند مگر زشتی به آشکار کنند، پس باید بآئین مردم با آنها رفتار کنید و اگر ناپسندتان شدند پس
[آرامدل باشید که] شاید چیزي را نپسندید و خدا در آن سود فراوان نهاده. 20 و اگر خواهید همسرتان عوض کنید و با دیگري
همسر شوید چیزي ز مهرشان باز نگیرید گرچه بسیار باشد و چگونه مالی بتهمت و گناه آشکار بخورید، 21 و چون آن مال بگیرید
که ز یکدگر بهرهمند شدهاید و با هم آمیخته و ما ز شما پیمان سخت بر درستی رفتارتان گرفتیم [چه پیمان همسري، تن دادن به
- 19 مجمع: چند معنی نقل کرده است: 1 « لا یَحِلُّ لَکُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ » : فرمان خدا است که با زنان خوشرفتار باشند]. سخن مفسّرین
روا نیست ازدواج آنها را به ارث ببرید، 2- روا نیست آنها را حبس کنید که ارث آنها را تصرّف کنید، 3- روا نیست با آنها
59 ابو الفتوح: در جاهلیت و بدایت اسلام چنان بود که چون مردي - بدرفتاري کنید تا بمیرند و ارث آنها بشما برسد. -قرآن- 15
فرمان یافتی و زنی رها کردي وارثی از آن مرد بیامدي و جامهاي بر او افکندي یا بر خیمه او، اولیتر کسی بودي باو از نفس او، زن
را بر خود هیچ حکم نماندي در حبالهي او فتادي بیمهري، بمهر اوّل که متوفّی کرده بودي، آنگه مرد مخیر بودي خواستی [ صفحه
366 ] دخول کردي با او بمهر اول و خواستی عضل کردي او را یعنی منع کردي او را از نکاح و دخول نکردي با او و او را اضرار
کردي تا او فدیه کردي از مال خود و خود را باز خریدي و یا وفات آمدي او را میراثش بردي و اگر زن برفتی پیش از آنکه اینکه
19 حمزه و کسائی با ضم و صداي جلو کاف قرائت کردهاند و باقی با فتح و « کرها » . مرد جامه بر او افکندي مالک نفس خود شدي
صفحه 166 از 201
صداي بالا. فخر: از کسائی نقل است فتح و کسر هر دو لغت عرب است و از فراء روایت است که با فتح بمعنی اکراه و اجبار است و
وَ لا تَعضُ لُوهُنَّ » . با ضم مشقّت و سختی است، پس آنچه از جانب دیگري است با فتح و آنچه خود بآن اقدام میکند با ضم است
19 طبري: إبن عبّاس و حسن بصري و عکرمه گفتهاند: یعنی: اي وارثان همسرهاي مورّثین خود را از ازدواج ممانعت «ِ لِتَذهَبُوا بِبَعض
نکنید بمنظور گرفتن اموال و مهریه و میراثشان، سدّي و ضحّاك گفتهاند: یعنی زنها را آزار نکنید که بشما فدیه و مال بدهند براي
خریدن آسایش خود، إبن زید گفته است: عضل در مکّه میان قریش مرسوم بود به اینکه که اگر زن موافق با مرد نمیشد و می-
خواست از او جدا شود مرد موافقت میکرد بشرط اینکه حق ازدواج با دیگري نداشته باشد مگر با اجازهي او، و عدّهاي شاهد براي
اینکه قرار داد میگرفتند و آنرا مینوشتند و بمرد میسپردند، هرگاه براي زن همسر پیدا میشد اگر بآن مرد چیزي میداد و او را
راضی میکرد اجازهي ازدواج میداد و گر نه مانع میشد. اینکه است معنی عضل در جاهلیت که قرآن از آن جلوگیري کرد. -
44 ابو الفتوح نوشته است: جویبر گفت آیه در حق کسانی آمد که در حجر ایشان دختران یتیم بودند ایشان را بشوهر - قرآن- 1
19 طبري: چون در جملهي جلو نهی شده است از آزار زنها « إِلّا أَن یَأتِینَ بِفاحِشَ ۀٍ » نداندي و عضل کردندي طمع در مال ایشان
بمنظور استفاده از اموال آنها در اینکه جمله اینکه عمل مجاز شده است در صورتی که دست بکار زشت بزنند، و در معنی کلمهي
204 [ صفحه 367 ] کردهاند، بعضی گفتهاند: یعنی اگر بزهکار شد روا است که آنچه باو - فاحشه اهل تأویل اختلاف -قرآن- 171
دادهاند بگیرند، بعضی گفتهاند: مقصود نشوز و نافرمانی است که اگر زن نافرمان شد جایز است از او فدیه گرفتن، و در قرائت عبد
بوده است. مجمع: بهتر آنست که بگوئیم فاحشه هر معصیت و نافرمانی است چنانچه از امام باقر [ع] همین « الّا ان یفحش » اللّه مسعود
معنی روایت شده است. فخر: اینکه جمله را بعضی چنین معنی کردهاند: اگر زن زنا کرد میتوانند از او چیزي بگیرند ولی اینکه
19 طبري: اینکه کلمه با « مبیّنۀ » . حکم نسخ شده است بآن آیه که براي زن حدّ معین کرده است، و بعضی گفتهاند: نسخ نشده است
فتح و زبر یا خوانده شده است یعنی کاري که آن زن خود آشکار کرده است و پنهان نداشته است و با کسر و صداي زیر قرائت
19 ابو الفتوح نوشته است: بعضی گفتند: «ِ وَ عاشِرُوهُن بِالمَعرُوف » . شده است یعنی کاري که خود آشکار و معلوم است زشتی آن
33 مجمع: یعنی بآنها زیان نرسانید و بدزبانی نکنید و با - مراد آن است که آنچه ایشان با شما کنند بایشان همان کنی. -قرآن- 1
19 مجمع: یعنی با اینکه زندگی با آنها ناپسندتان باشد ممکن است براي شما « وَ یَجعَلَ اللّه فِیه خَیراً » . گشادهروئی رفتار کنید
سودمند باشد مثل پیدایش فرزند یا تغییر حالت و پیدایش محبت بعد از کراهت و از اینکه جمله استفاده میشود ترغیب مردم بصلح
و سازش با زن اگرچه ناراحت باشند مگر خوف زیان دین و مال و جان در زندگی با آنها باشد، و اصم بعکس معنی کرده است و
36- گفته است: یعنی شاید در مفارقت و طلاق آنها خیر زیاد براي طرفین باشد که او شوهر بهتر و شما زن بهتر پیدا کنید. -قرآن- 1
20 ابو الفتوح: اعراب اگر از زنی ناگواري داشتند مهر او را میگرفتند و بزنی دیگر میدادند. و اینکه « وَ إِن أَرَدتُم استِبدالَ زَوجٍ »
[ 39 فخر: روایت کردهاند: اگر کسی میخواست با زن دیگر ازدواج کند، زن [ صفحه 368 - است مقصود از استبدال. -قرآن- 1
خود را متّهم میکرد تا او بیچاره شود و مهر خود را باو بدهد و مرد آن را بمهر زن منظور خود بدهد آیه از اینکه کار منع کرد، و
گفتهاند اینکه آیه میفهماند که جایز است زیاد روي در قبالهي زنها، و روایت شده است: عمر رضی اللّه عنه بر منبر رفت و گفت:
اي مردم زیادهروي نکنید در مهر زنها و اندازه نگاه دارید زنی از پاي منبر بلند شد و گفت: اي پسر خطاب خدا اجازه میدهد و
أَ» . همه از عمر فهمیدهترند « کل النّاس افقه من عمر » : زیاد میبخشد و تو جلوگیر میشوي! آنگاه اینکه آیه را خواند، عمر گفت
20 فخر: براي بهتان چند مناسبت نقل است: 1- چون مهر مال زن است گرفتن از او انکار اینکه حکم است و بهتان « تَأخُذُونَه بُهتاناً
2- هنگام عقد مهر را تعهّد کرده است و پس گرفتن آن بهتان تعهّد است. 3- چون براي پس گرفتن مهر زنها 28- است. -قرآن- 1
را متّهم میکردند اینکه گرفتن هم بهتانی است مانند بهتان آنها و هم امام از زجّاج و زمخشري و دیگران چند جهت براي نصب و
نقل کرده است که در نتیجه چنین معنی میشود: چه گونه اینکه مال را با انجام عمل بهتان تصرّف میکنید و یا « بهتانا » زبر کلمهي
صفحه 167 از 201
وَ» . در برابر بهتان میگیرید و یا براي بهتان و در نتیجهي عمل بهتان تصرّف میکنید و یا با گرفتن اینکه مال مرتکب بهتان میشوید
دو معنی نقل کردهاند 1- عمل جنسی، 2- خلوت و با یکدیگر بیمانع بودن، و « افضی » 21 مفسّرین در کلمهي « قَد أَفضی بَعضُکُم
21 مفسّرین چند قول در « مِیثاقاً غَلِیظاً » 26- در مجمع است: اصحاب ما یعنی محدّثین شیعه هر دو معنی را نقل کردهاند. -قرآن- 1
امساك » 1- چون در هنگام ازدواج شوهر تعهّد میکرده است که مطابق آیت قرآن 20- معنی اینکه کلمات نقل کردهاند: -قرآن- 1
یعنی: [با خوشی زندگی کردن و یا با نکو- کاري از هم جدا شدن] رفتار کند پس آن تعهّد که پیمان « بمعروف او تسریح باحسان
محکمی است با گرفتن مهر و تهمت تناسب ندارد و همین معنی در مجمع از امام باقر [ع] روایت شده است. 2- مقصود از میثاق
3- معنی اینکه دو کلمه از گفتار پیغمبر فهمیده میشود: [ غلیظ عقد ازدواج است که وسیلهي زناشوئی است. [ صفحه 369
یعنی با اجازه و فرمان خداوند همسري و آمیزش و زناشوئی با آنها بر شما « اخذتموهن بکلمۀ اللّه و استحللتم فروجهن بکلمۀ اللّه »
جایز و روا شد. اینکه شعر لیلی و مجنون نظامی مناسب اینکه معنی است اگرچه بر عکس موضوع ما هست که مرد زن را ملامت
میکند. برداشتی اولم بیاري || بگذاشتی آخرم بخواري آن روز که دل بتو سپردم || هرگز بتو اینکه گمان نبردم بفریفتیم بعهد و
سوگند || کان تو شدم بمهر و پیوند سوگند نگرچه راست خوردي || پیوند نگرچه راست کردي! کردي دل خود بدیگري گرم
||وز دیدهي من نیامدت شرم گیرم که مرا دو دیده بستند || آخر دگران نظاره هستند چون عهدهي عهد باز جویند || جز عهد
شکن تو را چه گویند فرخ نبود شکستن عهد || اندیشه کن از شکستن مهد گل تا نشکست عهد گلزار || نشکست زمانه در دلش
خار ابو الفتوح: کمی و زیادي مهر وابسته است برضاي طرفین، لیکن مستحب است از مهر حضرت فاطمه [ع] دختر پیغمبر [ص]
زیادتر نباشد که مبلغ پنجاه دینار زر سرخ بوده است معادل با پانصد درهم نقرهي خالص. و در خبر است که عمر با ام کلثوم دختر
حضرت فاطمه بچهل هزار درهم مهر ازدواج کرد، و إبن سیرین گفته است: حضرت حسن بن علی زنی خواست و صد کنیز مهر او
کرد که با هر کنیزي کیسهاي هزار درهم پول همراه کرد عقبه بن عامر جهنی گفت پیغمبر بمردي فرمود اگر مایل باشی فلان زن را
با تو تزویج کنم، او اظهار میل نمود پیغمبر آنها را با یکدیگر تزویج فرمود و مهر معیّن نکرد آن مرد در حدیبیه و خیبر حاضر شده
بود و سهم خود را از غنیمت نگرفته بود او را مرگ نزدیک شد گفت مهر اینکه زن معیّن نشده است اگر مردم سهم غنیمت من را
در عوض باو بدهید مرد مرد و غنیمتها قسمت شد سهم او را بزن [ صفحه 370 ] دادند که فروخت بصد هزار درهم، و عبد اللّه عبّاس
با زنی از بنی سلیم همسر شد بهزار درهم مهر، و عروه السّ ارقی دختر هانی بن قبیصه را بچهل هزار درهم به زنی گرفت پیغمبر
بهترین ازدواجها آن است که با مهر کم انجام شود، و ابو هریره گفت در دوران پیغمبر صداق زنها « خیر النّکاح ایسره مهرا » : فرمود
تا ده اوقیه بودي که هر اوقیه چهل درهم است، سهل بن سعد ساعدي گفت: روزي زنی حضور پیغمبر [ص] رسید و گفت من خود
را بتو تزویج کردم، آن حضرت جواب نداد یکی از حضار عرض کرد: اگر شما نمیخواهید بمن تزویجش فرمائید پرسید چیزي
داري که بمهر باو بدهی! عرض کرد چیزي ندارم جز شلوار که در پاي دارم فرمود اینکه براي تو لازم است، اگر هیچ نداري
انگشتري باو بده اگرچه از آهن باشد عرض کرد ندارم، فرمود: از قرآن چیزي یاد داري! عرض کرد بلی، فلان و فلان سوره، فرمود:
او را بتو تزویج کردم در برابر اینکه همان سوره که از قرآن میدانی باو بیاموزي، عبد اللّه عامر روایت کرد: مردي در زمان پیغمبر
زنی را خواستگار شد آن حضرت فرمود: چه براي مهر او داري! عرض کرد: اینکه نعلین که در پاي من است، از زن پرسید: باین
راضی هستی! عرض کرد: بلی، آنها را با یکدیگر همسر کرد بمهر نعلین پاي مرد، ابو سعید خدري گفت: پیغمبر با ام سلمه بده درم
مهر ازدواج فرمود، ابراهیم بن عبد اللّه الکنانی گفت: سعید بن مسیب دخترش را به مردي داد بدو درم مهر و روایت کردهاند: که
چون مأمون خلیفهي عباسی دخترش ام الفضل را بحضرت امام محمّد تقی [ع] تزویج کرد هفتصد هزار دینار خرج عروسی کرد
لیکن قبالهي او پنجاه دینار سرخ بود که برابر پانصد درهم نقره و مطابق با صداق محمدي بوده است. اینکه شعر سعدي گذشت در
برابر عشق و محبت را خوب نشانداده است: در ازل رفته است ما را با تو پیوندي که هست || افتقار ما نه امروز است و استغناي تو [
صفحه 168 از 201
صفحه 371 ] گر بخوانی پادشاهی ور برانی بندهایم || رأي ما سودي ندارد تا نباشد رأي تو ما قلم در سرکشیدیم اختیار خویش را
||نفس ما قربان تو است و رخت ما یغماي تو ما سراپاي تو را اي سرو تن چون جان خویش || دوست میداریم و گر سر میرود
در پاي تو اینکه قباي صنعت سعدي که در وي حشو نیست || حد زیبائی ندارد خاصه بر بالاي تو سخن ما: همان است که در
شاید اشاره باشد بیک مطلب کلّی که همیشه پسند و « فَعَسی أَن تَکرَهُوا تا آخر آیه » : ترجمه و نقل از دیگران نوشتیم فقط جملهي
ناپسند انسان با مصلحت و خیر حقیقی مطابق نمیشود چنانکه نمونهي آن را در کارهاي سادهي روزانه میبینیم که مریض غذاهاي
خوب را میخواهد و براي او بد است و دوا براي او ناگوار است با اینکه خیر و صلاح او در بکار بردن آن است، پس همانطور که
براي تشخیص خیر و صلاح کارهاي زندگی بمتخصص و کسی مراجعه میشود که بتواند خوب و بد منظور را تشخیص دهد براي
صلاح و فساد و تشخیص خوب و بد حقایقی که از دریافتش عاجز هستیم باید سر بفرمان پیشوا و پیغمبر باشیم و نیز در بسیاري از
خواستهها نباید تسلیم باشیم و آنها را بر همه چیز برتري دهیم بلکه باید مصلحت و خیر را منظور نمائیم و ریاضت و تحمل زحمت
24- داشته باشیم تا موجب تقویت و تسلّط بر مشکلات فراهم شود. -قرآن- 1
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 22 تا 23
وَ لا تَنکِحُوا ما نَکَ حَ آباؤُکُم مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِنَّه کانَ فاحِشَ ۀً وَ مَقتاً وَ ساءَ سَبِیلًا [ 22 ] حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم وَ بَناتُکُم وَ
أَخَواتُکُم وَ عَمّاتُکُم وَ خالاتُکُم وَ بَنات الَأخ وَ بَنات الأُخت وَ أُمَّهاتُکُم اللّاتِی أَرضَ عنَکُم وَ أَخَواتُکُم مِنَ الرَّضاعَۀِ وَ أُمَّهات نِسائِکُم وَ
رَبائِبُکُم اللاّتِی فِی حُجُورِکُم مِن نِسائِکُم اللاّتِی دَخَلتُم بِهِن فَإِن لَم تَکُونُوا دَخَلتُم بِهِن فَلا جُناحَ عَلَیکُم وَ حَلائِل أَبنائِکُم الَّذِینَ مِن
« سلف » : 671 [ صفحه 372 ] معنی لغات - أَصلابِکُم وَ أَن تَجمَعُوا بَینَ الأُختَین إِلاّ ما قَد سَلَفَ إِن اللّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً [ 23 ] -قرآن- 1
جمع ربیبه، زن مربی بچه، زنی که از شوهر دیگر فرزند دارد، دختر زن از شوهر « ربائب کم » . خشم « مقت » . یعنی گذشته است
جمع حجر با ضم و کسر حا بمعنی نگاهداري و سرپرستی و معنی کلمه در آیه بچههاي همسر است که در سرپرستی « حجور » . دیگر
جمع صلب بضم صاد بمعنی سخت، و « اصلاب کم » . جمع حلیله بمعنی همسر و زن که آمیزش با او مجاز است « حلائل » . مرد هستند
ستون فقرات، و نسل و اولاد. جهت نزول: اسباب النّزول سیوطی: مردي از انصار روایت کرده است: چون ابو قیس بن اسلت از دنیا
رفت و او مردي صالح و درستکار بود پسرش قیس زن پدر خود را خواستگاري کرد، او گفت: من تو را فرزند خود میدانم و تو
مردي فهمیده و صحیح العمل هستی و نزد پیغمبر رفت و سرگذشت را عرض کرد، فرمود: برگرد به خانهات آنگاه اینکه آیه نازل
شد. ترجمه: 22 اي مسلمانان گذشتهها گذشته است. دیگر چنین کاري نکنید با زن پدرهاتان همسر نشوید مگر آنچه زین پیش
بوده است که بزهکاري است و زشت و موجب خشم خدا است. 23 و نیز بر شما حرام است همسري با مادران و دختران خواهرهاي
خودتان، و نیز عمّهها و خالهها و دخترهاي برادر و خواهر و هم زنهائی که شما را شیر دادهاند و دخترهاي آنها که خواهر رضائی
شما هستند و مادر همسر و پیشزادههائی که در سرپرستی شما هستند البته اگر با مادر آنها همبستر نشدید میتوانید با خود آن
دخترها همسر شوید، و باز زن پسرهاي [ صفحه 373 ] خودتان هم بر شما حرام است و دو خواهر را با هم همسر خود نکنید مگر
22 طبري: یعنی با « وَ لا تَنکِحُوا ما نَکَ حَ آباؤُکُم » : آنچه زین پیش بوده است که البتّه خدا آمرزنده است و مهربان. سخن مفسّرین
زنهائی که پدرهاتان ازدواج کردهاند شما ازدواج نکنید، بعضی دیگر گفتهاند: روش ازدواج فاسد پدرهاتان را دنبال نکنید و آنطور
53 مقصود آن است که اگرچه عمل آنها براي خودشان صحیح بوده است اما - ازدواج نکنید، عدّهاي دیگر گفتهاند: -قرآن- 15
22 مجمع: یعنی مسئول گذشته « إِلّا ما قَد سَلَفَ » . براي شما جایز نیست و بآن طریق ازدواج نکنید که عمل مردم جاهلیت است
23 یعنی آنچه در گذشته انجام دادهاید بحال خود باشد که گناهی بر شما نیست. بلخی گفته - نیستند، بعضی گفتهاند: -قرآن- 1
است اینکه حکم جواز بقاي ازدواجهاي سابق برخلاف اجماع و اتّفاق علما است و مخالف است با آنچه ما از دین پیغمبر اطّلاع
صفحه 169 از 201
داریم، و قطرب گفته است: یعنی: از آنچه گذشته است بپرهیزید و از آن دست بردارید، و اینکه آیه میفهماند ازدواج با زنی که در
22 تفسیر « إِنَّه کانَ فاحِشَۀً » . عقد پدر بوده اگرچه با او همبستر نشده باشد یا عمل نامشروع با او کرده است براي فرزند جایز نیست
1- قبح شرعی، 2- عقلی، 3- اجتماعی و عادي مردم، و اینکه ازدواج بهر سه 26- ابو السّعود: گفتهاند قبح سه درجه دارد: -قرآن- 1
بمعنی قبح در نظر « ساءَ سَبِیلًا » بمعنی قبح شرعی است و « و مقتا » ، قسم توصیف شده است: کلمهي فاحشه بمعنی قبح عقلی است
23 مفسّرین نوشتهاند: هر که مادر و دختر و خواهر و عمّه و خاله و « حُرِّمَت عَلَیکُم أُمَّهاتُکُم » 199- مردم و اجتماع است. -قرآن- 184
دختر برادر و خواهر شخص باشد چه بیواسطه و چه باواسطه، مثل جدّه و بالاتر و نواده و پائینتر و عمّه و خالهي پدر و یا اجداد
36 محمّد عبده: براي حرمت همسري با - بالاتر و نواده- هاي برادر و خواهر و هر چه پائینتر تمام مشمول مفاد آیه است. -قرآن- 1
محارم گفته است: 1- فقها نوشتهاند که تحریک تمایل جنسی نسبت باین خویشاوندان کمتر است از تحریک نسبت بغیر [ صفحه
374 ] اینها و هر چند تمایل کمتر باشد ضعف قوّهي شهوي بیشتر است و فرزند ضعیفتر خواهد شد. و حدیث هم براي اثبات اینکه
ادعا نقل کردهاند، 2- همانطور که متخصّصین در زراعت میگویند: اگر همه ساله در یک زمین دانهي محصول سال پیش همان
زمین را بکاریم نتیجه کم و بد میشود و لازم است تخم را عوض کنند و تخم یک محل را بمحل دیگر ببرند تا نتیجه خوب شود
همینطور است در تناسل انسان که نطفه پدر یا برادر یا فرزند و دیگر خویشاوندان ممنوع مانند تخم یک زمین است که در خودش
23 « وَ أُمَّهاتُکُم اللّاتِی أَرضَ عنَکُم » . کاشته شود نسل و اولاد اینکه ازدواجها ناقص خواهد شد و ترقّی و پیشرفت در آنها نخواهد بود
یحرم من الرّضاع ما یحرم » : ابو الفتوح نوشته است: هر چه از جهت نسبت حرام باشد از جهت رضاع نیز حرام باشد که پیغمبر فرمود
یعنی آنچه بوسیلهي خویشاوندي حرام است بوسیلهي شیرخوارگی نیز حرام است، ابو عبد الرّحمان سلمی روایت کرد از « من النّسب
امیر المؤمنین علی علیه السّلام که گفت: من رسول را گفتم: یا رسول اللّه چرا دیگران را و دور آنرا بزنی میکنی و کسانی که
نزدیکترند رها میکنی! گفت: براي که میگوئی! گفتم: دختر حمزه، گفت: او حلال نباشد مرا که او دختر برادر من است از جهت
رضاع. و شرط حرمت بواسطه رضاع یکی از سه چیز است یا بقدري شیر بخورد که گوشت پیدا شود و استخوان محکم گردد. و یا
پانزده نوبت پیدرپی شیر بخورد که فاصله شیر دیگري نشود، و یا در یک شبانهروز منحصر بشیر یک زن باشد، و شیر در مدت دو
سال شیرخوارگی باشد و شیر زن از ولادت و بچه زادن باشد نه بجهت دیگر، و شافعی پنج نوبت شیر خوردن را کافی دانسته است
اگرچه پیدرپی نباشد و ابو حنیفه و بعضی فقهاي شیعه گفتهاند: فقط شیرخوارگی موجب حرمت است و اندازهي معیّن ندارد. -
23 اکثر فقها و مفسّرین از اینکه جمله استفاده کردهاند که مادر زن حرام است، اگرچه آن زن را « وَ أُمَّهات نِسائِکُم » 43- قرآن- 1
فِی » : 23 ابو الفتوح « وَ رَبائِبُکُم اللّاتِی فِی حُجُورِکُم » [ 27 [ صفحه 375 - فقطّ عقد کرده باشد و با او همبستر نشده باشد. -قرآن- 1
شرط حرمت نیست و اگر دختر همسر در سرپرستی شخص نباشد باز هم حرام است و اینکه قید براي توضیح است که « حُجُورِکُم
بیشتر فرزندان همسران در سرپرستی خود آنهاست، و در مجمع البیان از تفسیر عیاشی از حضرت امام باقر روایت کرده است که:
23 اینکه جمله را چنین « إِلّا ما قَد سَلَفَ » 81- 46 -قرآن- 63 - ربیبه و پیشزاده حرام است اگرچه در سرپرستی شخص نباشد. -قرآن- 1
معنی کردهاند: آنچه گذشته است گناهش بخشوده است و مقصود جواز بقاء نیست که اگر دو خواهر را ازدواج کردهاید نگاه دارید
بلکه گناه عمل بر شما نیست، و در تفسیر عبده روایت کرده است که فیروز دیلمی وقتی مسلمان شد دو خواهر با او همسر بودند،
23 سخن ما در اینکه دو آیه همان است که ترجمه کردم و نقل از - پیغمبر فرمود: هر کدام را میل داري طلاق بده. -قرآن- 1
دیگران.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 24 تا 28
وَ المُح َ ص نات مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما مَلَکَت أَیمانُکُم کِتابَ اللّه عَلَیکُم وَ أُحِل لَکُم ما وَراءَ ذلِکُم أَن تَبتَغُوا بِأَموالِکُم مُحصِ نِینَ غَیرَ مُسافِحِینَ
صفحه 170 از 201
فَمَا استَمتَعتُم بِه مِنهُن فَآتُوهُن أُجُورَهُن فَرِیضَۀً وَ لا جُناحَ عَلَیکُم فِیما تَراضَیتُم بِه مِن بَعدِ الفَرِیضَۀِ إِن اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً [ 24 ] وَ مَن
لَم یَستَطِع مِنکُم طَولًا أَن یَنکِحَ المُح َ ص نات المُؤمِنات فَمِن ما مَلَکَت أَیمانُکُم مِن فَتَیاتِکُم المُؤمِنات وَ اللّه أَعلَم بِإِیمانِکُم بَعضُ کُم مِن
بَعض فَانکِحُوهُن بِإِذن أَهلِهِن وَ آتُوهُن أُجُورَهُن بِالمَعرُوف مُح َ ص نات غَیرَ مُسافِحات وَ لا مُتَّخِ ذات أَخدان فَإِذا أُحصِن فَإِن أَتَینَ
[ بِفاحِشَ ۀٍ فَعَلَیهِن نِصف ما عَلَی المُح َ ص نات مِنَ العَذاب ذلِکَ لِمَن خَشِیَ العَنَتَ مِنکُم وَ أَن تَصبِرُوا خَیرٌ لَکُم وَ اللّه غَفُورٌ رَحِیم [ 25
یُرِیدُ اللّه لِیُبَیِّنَ لَکُم وَ یَهدِیَکُم سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِکُم وَ یَتُوبَ عَلَیکُم وَ اللّه عَلِیم حَکِیم [ 26 ] وَ اللّه یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیکُم وَ یُرِیدُ الَّذِینَ
[ 1257 [ صفحه 376 - یَتَّبِعُونَ الشَّهَوات أَن تَمِیلُوا مَیلاً عَظِیماً [ 27 ] یُرِیدُ اللّه أَن یُخَفِّفَ عَنکُم وَ خُلِقَ الإِنسان ضَ عِیفاً [ 28 ] -قرآن- 1
از سفاح با کسر سین بمعنی بزهکاري و « مسافحین » . جمع محصنه بمعنی زن پاکدامن و شوهردار « المحصنات » : معنی لغات
با فتح طاء بمعنی فضل و برتري بخشش بینیازي، « طول » ، با ضم جیم بمعنی گناه و یکدسته وعده از هر چیز « جناح » ، خونریزي
« العنت » جمع خدن بکسر خاء بمعنی دوست و همدم « اخدان » . جمع فتاه بمعنی کنیز، زن جوان، زن با سخاء و کرم « فتیاتکم » ، توانائی
جمع سنّه بمعنی روش و طریقه و راه و رسم. جهت نزول: اسباب « سنن » . با فتح اوّل و دوّم بمعنی تباهی، نابودي، رنج، گناه، سستی
النّزول سیوطی: ابو سعید خدري گفت: در یکی از جنگهاي پیغمبر که در سرزمین [اوطاس] واقع شد عدّهاي زن اسیر گرفتیم که
شوهر داشتند، از پیغمبر کسب تکلیف کردیم در عمل جنسی با آنها آیت اول نازل شد. ترجمه: 24 و نیز روا نیست همسري زنان
شوهردار مگر آنکه بکنیزي شما درآید [که کافري در جنگ اسیر شود یا کنیزي را آقاي او بفروشد] و اینکه فرمان نبشتهي
خداوندي است بر شما، و جز اینها که برشمردیم بر شما روا بود که بسرمایهي خود زن بخواهید بپاکدامنی و خودداري از بزهکاري
پس آنچه بهره از ایشان بردید مهرشان بواجب بپردازید و اگر پس از مقرر کردن مهر ز یکدگر بگذرید [و سازش کنید [ صفحه
377 ] که آن را کم یا زیاد کنید] باکی بر شما نباشد که البتّه خدا داناي درستکار است [و بسود شما فرمان میدهد]. جهت نزول:
اسباب النّزول: حضرمی گفت: کسانی بودند که پس از تعیین مهر توان پرداخت آن نداشتند جملههاي آخر آیت 24 [وَ لا جُناحَ تا
145 ترجمه: 25 و آنان که سرمایه و توان همسري با آزاد زنان پاکدامنشان نباشد پس از - آخر] براي آنها نازل شد. -قرآن- 131
کنیزان مؤمن بزرگوارتان بهرهمند شوند [و آنکه خود را مؤمن گفت کنجکاوي نکنید و سخنش بپذیرید] و خدا داناتر است بایمان
شما و البته همه از یکدگر هستید و آدمی [و همسري کنیز ننگ نباشد] پس با اذن کس و کارشان با آنان همسر شوید و مهرشان
بآئین مردمی دهید البته با آنان که پاکدامن بودند و بزهکار نباشند و معشوقی در نهان نگیرند و چون کنیزان محصنه شدند [و شرط
خود- داري از بدکاري برايشان فراهم شد] و بزه کردند آزار آنان نصف آزار زنان آزاد بزهکار بود و اینکه اختیار ازدواج با کنیز
براي کسی است که از رنج و آزار انگیزهي خود ترسد و اگر شکیبائی کنید براي شما بهتر است که خدا آمرزگار و مهربان است
26 چه او میخواهد دستور زندگی براي شما نمودار کند و بروش پسند کسان پیش از شما رهبريتان کند و بر شما ببخشاید که او
داند و کار بدرستی انجام دهد. شأن نزول دو آیت آخر 28 و 27 : روح البیان: نقل کردهاند مجوسها ازدواج دختر برادر و خواهر را
جایز میدانستند و میگفتند شما دختر خاله و عمه را حلال میدانید و خود آنها را حرام پس دختر برادر و خواهر هم حلال است،
276 ترجمه: 27 لیکن آنهائی که پی خواستههاي نفسانی میروند - آیت [یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ] براي جواب آنها نازل شد. -قرآن- 242
میخواهند یک بارگی شما را از دین بگردانند، 28 با اینکه خدا میخواهد بار شما را سبک کند و توبه شما را بپذیرد با اینکه آدمی
وَ المُحصَنات مِنَ النِّساءِ إِلّا ما مَلَکَت » : ناتوان آفریده شده است [و در برابر خواستهها مقاومت ندارد]. [ صفحه 378 ] سخن مفسّرین
78 إبن عبّاس گفته است: یعنی از ازدواج با هر زن شوهردار حرام است مگر زنی که اسیر مسلمین - 24 طبري: -قرآن- 15 « أَیمانُکُم
شود و شوهرش در سرزمین کافران باشد مخالف و در جنگ با مسلمین پس از استبراء که مطمئن شوند از همبستري با شوهر خود
آبستن نیست در اینکه صورت همبستري با او جایز است. و سعید بن مسیب گفت: یعنی زنان شوهردار حرام هستند مگر کنیزي که
خریداري شود چون خریدن بمنزلهي طلاق از شوهر است. مجمع: کسائی با کسر و صداي زیر صاد قرائت کرده است و بقیّه با فتح
صفحه 171 از 201
و صداي بالا خواندهاند، و ابو سعید خدري گفت: در جنگ اوطاس عدّهاي از زنهاي مشرکین را اسیر کردیم که شوهرهاي آنها در
محل خودشان بودند و کافر اینکه آیه نازل شد و جارچی پیغمبر میان مردم آواز کرد که با اینکه زنهاي اسیر اگر آبستن هستند تا
بار ننهند همبستر نشوید و اگر آبستن نیستند تا یک دوران قاعدگی زنانه را برگذار نکنند با آنها نزدیک نشوید. تفسیر آلوسی: ابو
السّ عود گفت: از عکرمه معنی اینکه آیه را پرسیدم گفت: نمیدانم، و مجاهد گفته است اگر بشناسم کسی را که معنی اینکه آیه را
24 آلوسی: بعضی گفتهاند: یعنی مواظب کتاب خدا باشید و از «ِ کِتابَ اللّه » . بداند با هر رنج که باشد بطرف او مسافرت میکنم
احکام آن دست برندارید، و ابو السمیقع قرائت کرده است: [کتاب الله] بلفظ جمع و نیز [کتب] بصیغهي ماضی هم قرائت کرده
24 مجمع: در معنی اینکه جمله چهار قول است اوّل: عطاء گفته است یعنی غیر از « وَ أُحِل لَکُم ما وَراءَ ذلِکُم » 18- است. -قرآن- 1
خویشاوندان نامبرده بقیّهي خویشان حلال هستند. دوّم: سدي گفته است: یعنی کمتر از پنج نفر که چهار زن باشد بر شما حلال
است که بوسیلهي سرمایههاي خود با آنها ازدواج کنید. سوّم- قتاده گفته است غیر از اینکه زنها بقیّه که کنیز و زر خرید باشد بر
39 [ صفحه 379 ] غیر از محارم نامبرده و غیر از بیش از چهار زن بقیّه چه بازدواج و چه - شما حلال است. چهارم: یعنی -قرآن- 1
بخریداري کنیز بر شما حلال است و حمزه و کسائی و حفص بصیغهي مجهول قرائت کردهاند یعنی حلال شده است و بقیّه بصیغهي
24 إبن عبّاس: یعنی بوسیلهي سرمایههاي خود زن عقدي بخواهید که مهر « أَن تَبتَغُوا بِأَموالِکُم » . معلوم، یعنی خدا حلال کرده است
24 مجمع: یعنی شما با سرمایههاي خود عمل « مُحصِ نِینَ غَیرَ مُسافِحِینَ » 31- آنها کنید یا کنیزي که بوسیلهي مال بخرید. -قرآن- 1
باحصان و عفّت کنید نه با بزه و زشتی، و بعضی گفتهاند: یعنی باموالتان زنهاي عفیف پاکدامن پیدا کنید نه زنان بزهکار. -قرآن-
33-1 تفسیر سید احمد خان هندي: مقصود از ازدواج پاکدامنی و نیکی است، بر خلاف متعه که غرض فرونشاندن شهوت است و
در اینکه آیه همین منع شده است و در اینکه جمله مقصود و مطلب در کلمهي [محصنین] تمام میشود و کلمهي [غیر مسافحین]
براي متعه گفته شده است که با نهایت بداخلاقی و بیحیائی رایج بوده است. پس از اینکه آیه منع متعه فهمیده میشود نه جواز آن
24 طبري: در معنی اینکه جمله اختلاف است «َّ فَمَا استَمتَعتُم بِه مِنهُن فَآتُوهُن أُجُورَهُن » . چنانکه علماي اسلام باشتباه فهمیدهاند
بعضی گفتهاند: یعنی آنهائی را که بنکاح دائم همسر و مورد استفادهي خود کردهاید مهرشان را بدهید، عدّهاي دیگر گفتهاند: یعنی
64 تفسیر آلوسی: ما اختلاف نداریم که متعه - آنهائی را که براي استفادهي موقّت بعقد خود آوردهاید مهرشان را بدهید. -قرآن- 1
حلال بوده است بعد حرام شده است، پیش از جنگ خیبر حلال بود آنروز حرام شد، در فتح مکّه روز جنگ اوطاس که در همان
روزهاي فتح مکّ ه بود سه روز حلال شد و بعد براي همیشه حرام شد و از إبن عبّاس روایت شده است که او متعه را حلال
میدانست و چون حضرت علی [ع] باو فرمود: تو از حدّ خود تجاوز کردي که پیغمبر متعه را حرام فرمود و تو مخالفت میکنی، او
از رأي خود برگشت، از عروه إبن زبیر نقل شده است که عبد اللّه زبیر در [ صفحه 380 ] دوران حکومت خود روزي در خطبه
گفت: بعضی دلشان مانند چشمشان کور است که حکم بجواز متعه کردهاند و مقصودش عبد اللّه عبّاس بود، که در آخر عمر کور
شده بود، نووي گفته است: عبد اللّه عبّاس حاضر بود آواز کرد که تو سبکسر و ستمگر هستی، که آنچه در زمان پیغمبر روا بوده
است حرام میدانی، عبد اللّه زبیر گفت اگر چنین عملی بکنی، سنگبارانت میکنم. إبن جبیر گفته است: بعبد اللّه عبّاس گفتم اینکه
رأي تو که متعه را حلال میدانی مردم بشهرها میروند و نقل میکنند و در شعر خود میگویند، پرسید چه شعري گفتهاند! گفتم:
اینکه شعر: قد قلت للشّیخ لمّا طال مجلسه || یا صاح هل لک فی فتوي بن عبّاس هل لک فی رخصۀ الاطراف آنسۀ || تکون
مثواك حتّی مصدر النّاس یعنی بآن مردي که مدّتی در نزد ما بود گفتم: با رأي إبن عبّاس موافق هستی که یک دلبر نرمتنی میزبان
و خانهدار تو باشد، تا هنگام بازگشت مردم، إبن عباس گفت: سبحان اللّه من متعه را حلال ندانستهام و فقط براي مردم مضطر که
دسترس بجائی ندارند!!! حازمی گفته است: بپیغمبر براي مردمی که در وطن خود بودند همسري موقت را اجازه نفرموده است،
طبرانی گفته است: در اول اسلام هر کس بشهري وارد میشد که از خود سر و سامانی نداشت باندازهي مدّت توقّف خود زنی را
صفحه 172 از 201
متعه میکرد که نیازمندیهاي او را انجام دهد، تا اینکه آیه نازل شد: [إِلّا عَلی أَزواجِهِم أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُم] یعنی خود را محفوظ
255 ابو - میدارند مگر از زن یا کنیز خود که بموجب اینکه آیه هر رابطهي جنسی غیر از اینکه دو طریق ممنوع شد. -قرآن- 202
الفتوح شعر مذکور را اینطور نقل کرده است: اقول للرّکب اذ طال الثّواء بنا || یا صاح هل لک من فتوي بن عبّاس هل لک فی
رخصۀ الاطراف ناعمۀ || یکون مثواك حتّی رجعۀ النّاس پس از نقل شعر نوشته است: شعبه گفت: از حکم پرسیدم حدیث نکاح
متعه او گفت از امیر المؤمنین علی علیه السّلام شنیدم که گفت: اگر عمر نهی نکردي از متعه در جهان زنا نکردي مگر شقی، و هم
در آن کتاب است که یک روز عبد اللّه [ صفحه 381 ] عباس وارد مسجد شد و عبد اللّه زبیر بر منبر بود، سرزنش کرد آن کسی را
که متعه را حلال میداند، عبد اللّه عبّاس گفت: تو بکاري سرزنش میکنی که وسیلهي پیدایش تو بوده است چون ما و پدرت با
عدّهاي براهی میرفتیم زنی بجلو ما رسید که پدرت میل بازدواج او کرد، زن گفت: من بنکاح دائم راضی نیستم، پدرت یک برد
یمنی [پارچهاي است بافت یمن] داشت آن زن را براي مدّت معیّن نکاح کرد در برابر آن برد و تو از آن متعه متولد شدي. مجمع:
روایت شده است جماعتی از اصحاب پیغمبر [ص] مانند ابی إبن کعب و عبد اللّه عبّاس و عبد اللّه مسعود و دیگران قرائت کردهاند:
یعنی در برابر استفادهاي که از زنها تا مدّت معیّن میبرید مزدشان را « فما استمتعتم به منهن الی اجل مسمّی فاتوهن اجورهن تا آخر »
بدهید و مسلم بن حجّ اج در کتاب صحیح خود از عطاء نقل کرده است که او گفت: جابر بن عبد اللّه براي انجام عمره وارد مکّه
شد ما نزد او رفتیم مردم از او چیزهائی پرسیدند، سپس سخن از متعه بمیان آمد گفت: بلی ما در دوران پیغمبر [ص] چنین رسمی
24 طبري: حضرمی گفته است یعنی اگر تنگدست شدید «ِ وَ لا جُناحَ عَلَیکُم فِیما تَراضَ یتُم بِه » . داشتیم و هم در زمان ابی بکر و عمر
در پرداخت مهر و آنها راضی شدند در کم کردن و یا بخشیدن آن بر شما باکی نیست، سدي گفته است: یعنی هر گاه مدتی که
براي همسري و بهره- مندي معیّن کردهاید تمام شد باکی بر شما نیست و مسئولیت ندارید در تراضی و سازش با یکدیگر که دوباره
مدت و مبلغ بیفزائید و استبراء رحم نکنید و با یکدیگر آمیزش کنید، إبن عبّاس گفته است: یعنی پس از آمیزش با یکدیگر و
50 مجمع: سدّي گفته است یعنی: - پرداخت مهر معین باکی نیست که با سازگاري و رضا با یکدیگر باشید یا جدا شوید. -قرآن- 1
بعد از گذشتن مدّت معیّن در عقد متعه باکی نیست بر شما که تجدید عقد نمائید با رضاي یکدیگر که زن بمدّت بیفزائید و مرد به
مِن » [ مبلغ و اینکه معنی سدّي رأي امامیه و شیعه است و روایات زیاد باین معنی از امام هاي آنها نقل شده است. [ صفحه 382
25 مفسّرین: مقصود کنیزي است که مسلمان باشد و با کنیز غیر مسلمان نباید عقد همسري برقرار کرد، و ابو «ِ فَتَیاتِکُم المُؤمِنات
مجمع: « وَ اللّه أَعلَم بِإِیمانِکُم » 34- الفتوح نوشته است: کلمهي فتیات جمع فتاه است و مقصود کنیز است اگرچه پیر باشد. -قرآن- 1
مقصود آن است که ظاهر حال مردم براي شما کافی است و موظّف نیستید بکنجکاوي و اطّلاع بر واقع قضایا که خداوند عالم به
بَعضُکُم مِن » 36- حقیقت و درستی و نادرستی ایمان شما است و حقیقت هر چیزي را او میداند و شما از آن آگاه نباشید. -قرآن- 1
25 مفسّرین دو معنی گفتهاند: 1- هر یک شما از دیگري هستید و همه اولاد آدم هستید پس بر خود عار نشمارید ازدواج با «ٍ بَعض
- کنیز را، 2- همه مؤمن هستید و بوسیلهي عقیده عضو یک اجتماع هستید و ننگ نیست که همسر شما کنیز باشد یا آزاد. -قرآن- 1
25 طبري: إبن عبّاس گفت: عرب قبل از اسلام بزهکاري را در آشکار بد میدانست ولی «ٍ غَیرَ مُسافِحات وَ لا مُتَّخِ ذات أَخدان » 24
25 اکثر قاریهاي کوفه «َّ فَإِذا أُحصِن » 48- در نهان جایز میشمرد اینکه جمله براي جلوگیري از اینکه فکر و عقیده است. -قرآن- 1
با فتح و صداي بالاي همزه قرائت کردهاند و بقیّه با ضم و صداي جلو، با قرائت فتح معنی چنین میشود چون خود را «ّ احصن »
بواسطهي اسلام از بدکاري نگاهداري کردند، و بقرائت مشهور معنی چنین است که چون داراي شوهر و محفوظ از بدکاري شدند.
25 روح البیان: پیغمبر فرمود: زنهاي آزاد موجب اصلاح منزل هستند و کنیزان وسیلهي خرابی. ابو « وَ أَن تَصبِرُوا خَیرٌ » 19- -قرآن- 1
- سلیمان دارانی گفت زن صالح حظ دنیا شمرده نمیشود بلکه از مختصات مؤمن است براي آخرت، سعدي گفته است: -قرآن- 1
یُرِیدُ » 26 زن خوب فرمانبر پارسا || کند مرد درویش را پادشاه سفر عید باشد بر آن کدخداي || که یاري زشتش بود در سراي
صفحه 173 از 201
48 [ صفحه 383 ] گفتهاند: مقصود مجوسها هستند که - 27 روح البیان: یعنی مردان فاجر، و -قرآن- 1 «ِ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوات
ازدواج با عمّه و دختر و برادر و خواهر را جایز میدانستند و میگفتند شما دختر عمّه و خاله را حلال میدانید و خود آنها را حرام
پس در برابر حرمت ازدواج خواهر ازدواج دختر خواهر را باید حلال بدانید اینکه جمله اشاره باین سخن است آنها است. سخن ما
همان است که در ترجمه و نقل از مفسّرین نوشتیم:
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 29 تا 31
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا أَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِل إِلاّ أَن تَکُونَ تِجارَةً عَن تَراض مِنکُم وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم إِن اللّهَ کانَ بِکُم رَحِیماً
29 ] وَ مَن یَفعَل ذلِکَ عُدواناً وَ ظُلماً فَسَوفَ نُصلِیه ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّه یَسِیراً [ 30 ] إِن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنه نُکَفِّر عَنکُم ]
از اصلاح النّار، یعنی او را در آتش انداخت. ترجمه: 29 « نصلیه » : 423 معنی لغات - سَیِّئاتِکُم وَ نُدخِلکُم مُدخَلًا کَرِیماً [ 31 ] -قرآن- 1
اي مسلمانان اموال یکدیگر را نیز بیهوده و از راه ناپسند تصرّف نکنید مگر بداد و ستد و معامله با رضاي طرفین، و نیز یکدیگر را
نکشید که خداوند بشما مهربان است [و اینکه دستورها براي سلامتی شما و نظم اجتماعتان معیّن میشود] 30 اگر کسی بتجاوز و
ستم کسی را کشت و یا مال او را خورد بزودي او را بآتش بداریم که اینکه بپیشگاه حق آسان بود. 31 لیکن اگر از اینکه معصیتها
که ممنوع شدهاید پرهیز کردید و خودداري نمودید کارهاي زشت شما را تلافی میکنیم و آنجا میبریمتان که همهي اسباب تجمّل
29 مفسّرین نوشتهاند: یعنی هیچگونه تصرّف در اموال یکدیگر نکنید. - « لا تَأکُلُوا أَموالَکُم » : و آسایش آماده بود. سخن مفسّرین
14 [ صفحه 384 ] إبن - 29 طبري: سدّي گفته است یعنی: بقمار و ربا و کمفروشی و ستمگري -قرآن- 1 «ِ بِالباطِل » 41- قرآن- 15
عبّاس گفته است: یعنی جنسی را که مشتري پس میدهد و مبلغی هم براي پس گرفتن بشما میدهد اینکه باطلی است که در آیه
ممنوع شده است، بعضی دیگر گفتهاند: یعنی بجز از راه معامله هیچ حق خوردن اموال یکدیگر را ندارید حتی به مهمانی و اینکه
29 طبري: «ٍ تِجارَةً عَن تَراض » 371- تا آخر. -قرآن- 331 « وَ لا عَلی أَنفُسِکُم أَن تَأکُلُوا » حکم نسخ شد بوسیلهي آیت سورت نور
کلمهي تجارت را بیشتر اهل حجاز و بصره با رفع و صداي جلو قرائت کردهاند و بقیّه با نصب و صداي بالا خواندهاند و در معنی
تفاوتی نیست، قتاده گفت: تجارت با رضاي طرفین روزي حلال خدا است براي کسی که با راستی و نیکوکاري رفتار کند و حدیثی
میان ما مشهور بوده است که تاجر امین راستگو در سایهي عرش خدا آسایش خواهد کرد. و در معنی تراضی در تجارت سخن اهل
علم مختلف است: بعضی گفتهاند یعنی: در مجلسی که معامله میکنند یکدیگر را مخیّر کنند که آنرا فسخ یا امضاء کند و پس از
جدائی از یکدیگر هیچ نگرانی میان آنها نباشد. و بعضی دیگر گفتهاند: یعنی با رضاي طرفین گفتگو و معامله انجام شود. -قرآن-
1- از حضرت صادق نقل شده است 30- 30 مجمع: اینکه جمله را چهار جور معنی کردهاند: -قرآن- 1 « وَ لا تَقتُلُوا أَنفُسَ کُم » 24-1
یعنی: خود را در معرض کشتن قرار ندهید بواسطهي جنگ با دشمن قویتر از خود، 2- سدي و عطاء گفتهاند یعنی: چون مسلمان
هستید و داراي یک عقیده مثل آن است که یک روح است در چند بدن پس یکدیگر را نکشید، 3- ابو القاسم بلخی گفته است:
در غضب و دلگیري و ناراحتی از زندگی خودکشی و انتحار نکنید، 4- خود را بوسیلهي گناه و خوردن مال مردم آمادهي کشتن
30 مفسّرین گفتهاند: ممکن است مقصود « وَ مَن یَفعَل ذلِکَ عُدواناً » . نکنید که در عالم دیگر خود را هلاك و گرفتار عذاب کنید
لا» : خوردن مال مردم باشد و ممکن است کشتن باشد، و بعضی گفتهاند اشاره است بآنچه در آیات پیش ممنوع شده است مثل
250 [ صفحه 385 ] اشاره بمال مردم خوردن و آدم - 34 -قرآن- 206 - لیکن ظاهر آن است که -قرآن- 1 « یَحِ لُّ لَکُم أَن تَرِثُوا النِّساءَ
کشتن باشد و کلمهي عدوان قرینه است که خوردن مال غیر و آدم کشتن بر غیر عدوان و از طریق مشروع هم ممکن است، لیکن
31 در معنی کبایر مفسّرین و فقها اختلاف «ُ إِن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنه » . نسبت بمفاد آیات گذشته طریق مشروع تصوّر ندارد
کردهاند: عبد اللّه عبّاس گفت هر چه خدا را بیازارد کبیره است و سعید جبیر و مجاهد و ابو العالیه و ضحّاك گفتهاند: آنچه در
صفحه 174 از 201
48 ابو الفتوح: در نظر ما گناه کبیره نسبی است، و هر - قرآن منع شده است و مجازاتش آتش معیّن شده است، کبیره است. -قرآن- 1
معصیتی نسبت بمهمتر صغیره است و نسبت بسبکتر کبیره است و آنچه مجازاتش زیاد باشد نسبت به آنچه مجازاتش کم است کبیره
است و نسبت بآنچه مجازاتش بیشتر است صغیره است، و از جملهي آنچه باتفاق کبیره است قتل نفس و ظلم و خشم و تهمت و
نسبت بزهکاري بزنهاي عفیف و فحشاء بهر جور که باشد و ربا و شراب خوردن و فرار از جنگ، و از حضرت امام صادق [ع]
روایت شده است علاوه بر اینها شرك بخدا و عاق والدین و انکار دوستی خانوادهي پیغمبر، و عبد اللّه مسعود گفته است از اوّل
اینکه سوره تا آیت سیام آنچه جلوگیري شده است گناه کبیره است، علی إبن ابی طلحه گفت: هر گناهی که در قرآن بلعنت یا
غضب یا دوزخ یا عذاب پیوست شده است کبیره است، حسین بن فضل گفت: هر چه در قرآن عظیم یا کبیر گفته شده است کبیره
إِنَّه کانَ حُوباً کَبِیراً، إِن قَتلَهُم کانَ خِطأً کَبِیراً، إِن الشِّركَ لَظُلم عَظِیم،ٌ إِن کَیدَکُن عَظِیم،ٌ سُبحانَکَ هذا بُهتان عَظِیم،ٌ إِنَّ » : است، مثل
-936- و فرمودهي پیغمبر است: با استغفار کبیره نخواهد ماند و با اصرار صغیره نخواهد بود. -قرآن- 905 ،« ذلِکُم کانَ عِندَ اللّه عَظِیماً
1120 صاحب جواهر مجلّد صلاة بحث - 1074 -قرآن- 1076 - 1040 -قرآن- 1042 - 1011 -قرآن- 1013 - 975 -قرآن- 977 - قرآن- 938
نماز جماعت در عدالت: تا چهار گناه کبیره نقل کرده است و نیز نوشته است آنهائی که در قرآن مجازات آتش از آنها فهمیده
31 طبري: « وَ نُدخِلکُم مُدخَلًا کَرِیماً » [ میشود شش گناه است و اینکه مطلب در آن کتاب مفصّل بحث شده است. [ صفحه 386
- عموم قاریهاي مدینه و عدّهاي از قاریهاي کوفه کلمهي [مدخّل] با فتح میم قرائت کردهاند و بقیّه با ضم میم خواندهاند. -قرآن- 1
34 ابو الفتوح نوشته است: ابو سعید خدري و ابو هریره روایت کردند که رسول علیه السّلام یک روز بر منبر رفت و گفت: بآن
خدائی که جان من بامر او است، سه بار و خاموش شد، مردم گریستن گرفتند از آنکه ندانستند که رسول علیه السّلام آن سوگند
چرا یاد کرد، آنگه گفت: هیچ بنده نباشد که او پنج نماز بگذارد، و ماه رمضان روزه دارد و از کبایر اجتناب کند و الّا درهاي
484 سخن ما: 1- در آیت اوّل از بناحق خوردن - قرآن- 458 - .« إِن تَجتَنِبُوا کَبائِرَ تا آخر » : بهشت بر او گشایند آنگه اینکه آیه بخواند
مال یکدیگر جلوگیري شده است و در دنبالهي آن منع از کشتن شده است، شاید اینکه ترتیب بیان مطلب که اوّل تجاوز بمال و بعد
تجاوز بجان گفته شده است براي اینکه باشد که اگر انسان در اموال و حقوق مردم بیباك شد بتدریج حب مال یک خاصیت
دیگري در او تولید میکند که با اندك تصور سود و بهره خود را مستحق آن میداند و اگر مقاومت از کسی در آن خواستهي خود
مشاهده کرد غرور و حب جاه هم بآن پیوسته شده رذیلهي درندگی و آدمکشی بنام دفع از حق خود در او تقویت میشود و بجائی
میرسد که یا آن خواسته را بچنگ آورد و یا مانع را نابود کند اگرچه مرتکب قتلهائی چند شود، نمونهي اینکه خویهاي زشت در
همین شهر و اینکه زمان پروندههاي دادگستري است که روستائیان و مالکین یکدیگر را میکشند براي ندادن حق دیگري یا براي به
چنگ آوردن بیش از حق خود، اگرچه در برابر چند ساعت استفاده کردن از آب باشد و یا چند گوسفند در مرتع چراندن، چنانکه
بفاصلهي سه ماه یک نفر را براي استفادهي از مرتع و دیگري را براي استفادهي چند ساعت آب کشتند و پروندههاي آنها هنوز در
جریان است، و بجائی ختم نخواهد شد که باز پروندهي دیگري از اینکه نمونه رذائل درست خواهد شد، پس در آیه که اوّل منع از
تجاوز بمال شده است براي همین است که اگر از قدم اوّل خودداري شد بیباکی در حقوق و نفوس تقویت [ صفحه 387 ] و تولید
نخواهد شد، 2- در آیت دوّم که مجازات اینکه کارها آتش معیّن شده است شاید بهمین مناسبت باشد که اینکه اعمال آتش
سوزندهي خانوادهها و مردم یک محل و یک آبادي و یا یک ملّت است پس البته خود شخص که دست به اینکه کارها میزند
مستحق آتش همیشگی است. 3- در آیت آخر که در برابر خودداري و اجتناب از کبایر نوید آمرزش داده شده است و دنبالهي آن:
[مُدخَلًا کَرِیماً] گفته شده است شاید اشاره باین باشد که اجتناب از تجاوز بمال مردم تولید کرامت و بزرگواري میکند در انسان و
438- داراي روح عدالت و کرامت میشود که موجب استحقاق چنان آسایشگاه همیشگی است. -قرآن- 419
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 32 تا 33
صفحه 175 از 201
وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّه بِه بَعضَکُم عَلی بَعض لِلرِّجال نَصِیب مِمَّا اکتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیب مِمَّا اکتَسَبنَ وَ سئَلُوا اللّهَ مِن فَضلِه إِن اللّهَ کانَ
بِکُل شَیءٍ عَلِیماً [ 32 ] وَ لِکُلٍّ جَعَلنا مَوالِیَ مِمّا تَرَكَ الوالِدان وَ الَأقرَبُونَ وَ الَّذِینَ عَقَدَت أَیمانُکُم فَآتُوهُم نَصِیبَهُم إِن اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ
جمع مولی چند معنی دارد که در « موالی » . از مصدر تمنّی بمعنی آرزو کردن « تتمنّوا » : 416 معنی لغات - شَیءٍ شَهِیداً [ 33 ] -قرآن- 1
از عقد « عقدت » . آیات دیگر نوشته شده است اینجا شخص مستحقتّر و داراي حق تقدّم و باصطلاح اولی بتصرف مقصود است
بمعنی پیمان بستن و قرار دادن است. جهت نزول: اسباب النّزول سیوطی: إبن عبّاس گفت: زنی حضور پیغمبر آمد عرض کرد: ارث
زن نصف مرد است و شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است آیا در همهي کارها ارزش ما زنها نصف مرد است و هر کار
خوب ما نصف مزد مردها ارزش دارد! [ صفحه 388 ] آیت اوّل براي جواب او نازل شد، و چون فرزند ابو بکر اسلام نپذیرفت،
پدرش سوگند یاد کرد که باو ارث ندهد، و پس از آنکه او اسلام پذیرفت آیت دوّم براي وظیفهي أبی بکر نازل شد که فرزند خود
را بواسطهي سوگند سابق از ارث محروم نکند. ابو الفتوح: مجاهد گفت: امّ سلمه گفت: مردها بجنگ میروند و ما محروم هستیم و
بهرهي آنها در هر دو عالم بیش از ما است، اي کاش ما هم مرد بودیم تا استفادهي ما بیشتر باشد، آیت اول در جواب او نازل شد.
ترجمه: 32 اي مسلمانان هرگز چشم بمال و خواستهي دیگران ندارید، که هر کسی بهرهاي از زندگی دارد، زن سود کوشش خود
میبرد و مرد هم نتیجهي کار و کسب خود پس از خداوند بخواهید که فضل خود را بشما برساند و از نعمتهاي بیکرانش بهرهمندتان
کند، [نه بآرزومندي و طمعکاري چیزي بخواهید] که خدا بهر نهان و آشکار آگاه است. 33 چون ما براي هر کسی حقی نهادهایم
از مال مانده و ارث پدر و مادر و خویشاوندانش بهرهمند شود و آنهائی که با شما پیمان استوار کردهاند بهرهشان را برابر آنچه معیّن
32 طبري: آرزوهاي دور و دراز «ُ وَ لا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّه » : نمودهاید بخودشان بدهید که خداوند گواه کار شما بود. سخن مفسّرین
54 ابو الفتوح نوشته است: حقیقت تمنّی آن باشد که کسی - موجب حسد و تجاوز است که خداوند آنرا منع کرده است. -قرآن- 15
گوید چیزي را که باشد کاشک نبودي و آن را که نباشد گوید: کاشک بودي، و ظاهر آیه اقتضاي آن میکند که تمناي حال
غیري کردن حرام باشد. مجمع: از امام جعفر صادق [ع] روایت شده است: روا نیست کسی بگوید: اي کاشک مال و خوشی و زن
زیباي فلان کس مال من باشد که اینکه خود حسد است، لیکن جایز است بگویند: خدایا همانطور که باو دادي بمن هم بده. بلخی
گفته است: روا نیست که مرد آرزو کند زن باشد و زن آرزو کند مرد باشد چون خداوند آنچه بهتر و شایستهتر [ صفحه 389 ] است
آفریده است و اینکه آرزوي خلاف مصلحت و یا پیدایش مفسده است. فخر: خداوند علّام الغیوب است و مصلحت و رموز حکمت
یعنی: اگر خداوند «ِ را او میداند و بس و از اینکه جهت در قرآن گفته شده است: [وَ لَو بَسَطَ اللّه الرِّزقَ لِعِبادِه لَبَغَوا فِی الأَرض
دامنهي روزي را براي مردم گشاده کند سرکش و متجاوز خواهند شد. و از پیغمبر [ص] روایت شده است که خداوند فرمود: آن
که تسلیم بسرنوشت من شد و در پیش آمدها شکیبا بود و شکر نعمت کرد او را از راست گویان و درست پنداران میشمارم و در
- عالم دیگر هم با صدیقین خواهد بود و آن که نه تسلیم شد و شکیبا نبود و شکر نکرد برود براي خود خدائی بجوید. -قرآن- 129
1- قتاده گفته است: هر کسی بموجب عمل 23- 32 مجمع: در مفاد اینکه جمله چند احتمال است: -قرآن- 1 «ٌ لِلرِّجال نَصِیب » 197
بوظیفهي خود حظ و بهرهاي از کارش میبرد پس خلاف آن را آرزو نکنید که خود را محروم میکنید، 2- هر دستهاي از مرد و زن
آنچه کسب و کار و تجارت و زراعت کند نتیجهي آن را میبرد پس باید به آنچه روزي او است قناعت کند و راضی باشد، 3- إبن
عبّاس گفته است: هر کسی بهرهاي از ارث دارد که خداوند معیّن کرده است، و با اینکه احتمال معنی کسب برخورد کردن و دارا
32 کشف الاسرار: چنان که مردان را ثواب است در جهاد « وَ لِلنِّساءِ نَصِ یب مِمَّا اکتَسَبنَ » . شدن است نه کاسبی و طلب کردن چیزي
32 ابو الفتوح نوشته است: « وَ سئَلُوا اللّهَ » 43- زنان را ثواب است در پارسائی و خویشتنداري و شوهران را فرمان- برداري. -قرآن- 1
إبن کثیر و کسائی و خلف [سلوا] بیهمزه قرائت کردهاند و باقی قاریها با همزه خواندهاند و از بعضی زنان رسول روایت است که
صفحه 176 از 201
وَ الَّذِینَ » 21- گفت: هر چه خواهی از خداي خواهی و اگر همه دوال نعلین باشد که اگر خداي میسّر نکند میسّر نباشد. -قرآن- 1
33 ابو الفتوح: قراء کوفه [عقدت] بیالف خواندهاند و بقیّه عاقدت با الف قرائت کردهاند و در معنی آیه چند قول « عَقَدَت أَیمانُکُم
1- قتاده گفت: در جاهلیّت مردم همسوگند میشدند و بیکدیگر میگفتند خون من خون تو [ 37 [ صفحه 390 - گفتهاند: -قرآن- 1
است، خانه خرابی من خانه خرابی تو است، کینه و جنگ و صلح با من کینه و جنگ و صلح با تو است، پس از یکدیگر ارث
خواهیم برد و خونخواهی یکدیگر خواهیم کرد و هر یک از جانب دیگري دیه و خونبها باید بپردازد و بهمین جهت یک ششم از
سرمایه ارث همسوگندشان بود، در آیه سفارش بپرداخت حق همسوگندان است که از ارث باید بآنها بدهند و بعد اینکه آیه نسخ
2- مجاهد و نخعی گفتهاند: یعنی حق همسوگندان را انجام دهید و بپردازید 536- شد به آیت [أُولُوا الَأرحام بَعضُهُم]. -قرآن- 506
که وفاي بمفاد سوگند باشد مثل کومک و پرداخت دیه و مانند آن، و پیغمبر فرمود: پیمان همسوگندان خود را وفا کنید، و روز فتح
مکّه هنگام خطبه فرمود: عهد و سوگند و پیمان دوران پیش را محفوظ بدارید ولی دیگر سوگند به پیمان و عهد یاد نکنید و اگر
کردید آن را نشکنید. 3- إبن عبّاس گفت: مقصود حق برادران دینی است که پیغمبر میان افراد مهاجر و انصار پیمان برادري استوار
فرمود و ارث براي آنها بود تا آنکه بآیات میراث نسخ شد. 4- سعید بن مسیّب گفت: مقصود رعایت پسر خواندهها است که قبل از
اسلام رسم داشتند اشخاص را بفرزندي میپذیرفتند چنانکه زید بن حارثه پسرخوانده پیغمبر [ص] بود، در اینکه آیه دستور است
که از براي پسر خواندهها چیزي وصیّت کنند. سخن ما: در دنبالهي استفادهي از آیات جلو که گفتیم نباید انسان طمع بمال غیر کند
تا گرفتار رذائل سختتر نشود شاید جملهي: [لا تتمنّوا] براي دنبالگیري از همان راهنمائی باشد که اول قدم سلامتی از رذائل
خودداري از آرزوهاي بی جهت است که هر کسی را نصیبی است و با جملههاي [اکتسبوا و اکتسبن] نشان داده شده است که
آرزوي خواستهي دیگري غلط است و راه بدست آوردن همانند آن فقطّ کسب است و کار و کوشش و چنانکه آن دیگري فراهم
[ آورده است تو هم پیدا خواهی کرد. [ صفحه 391
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 34 تا 35
الرِّجال قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّه بَعضَهُم عَلی بَعض وَ بِما أَنفَقُوا مِن أَموالِهِم فَالصّالِحات قانِتات حافِظات لِلغَیب بِما حَفِظَ اللّه وَ
[ اللّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُن فَعِظُوهُن وَ اهجُرُوهُن فِی المَضاجِع وَ اضرِبُوهُن فَإِن أَطَعنَکُم فَلا تَبغُوا عَلَیهِن سَبِیلًا إِن اللّهَ کانَ عَلِیا کَبِیراً [ 34
- [ وَ إِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثُوا حَکَماً مِن أَهلِه وَ حَکَماً مِن أَهلِها إِن یُرِیدا إِصلاحاً یُوَفِّق اللّه بَینَهُما إِن اللّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً [ 35
جمع قوّام بفتح اوّل بمعنی خوش قامت، اختیار دار و عهدهدار کار، امیر و فرمانده، تواناي در « قوّامون » : 570 معنی لغات - قرآن- 1
«ّ نشوزهن » ، از مصدر قنوت بمعنی بنماز ایستادن. فروتنی براي خدا کردن، خودداري از سخن « قانتات » . انجام کار و عهدهداري آن
از مصدر وعظ به «ّ عظوهن » . نافرمانی زن نسبت بشوهر و دشمنی با او و آزار و زیان شوهر نسبت بزن و اقدام بر دشمنی با جماعت
از مصدر هجر و هجران و هجور بمعنی رها کردن رو گرداندن، کنارهگیري کردن، شتر را با بند بستن. « و اهجروا » ، معنی پند دادن
شخص « حکم » مخالفت و دشمنی « شقاق » . از مصدر بغی بمعنی تجاوز و نافرمانی « تبغوا » . جمع مضجع: خواب- گاه « مضاجع »
حکومت و قضاوت کننده و آنکه فرمانش نافذ و انجام شدنی است. جهت نزول: اسباب النّزول: مردي زن خود را زد او با پدرش یا
تنها [باختلاف اشخاص که از آنها نقل شده است] نزد پیغمبر رفت و شکایت کرد آن حضرت فرمان مجازات مرد را صادر فرمود
اینکه آیه نازل شد. ترجمه: 34 مردها عهدهدار کار زنان هستند که خداوند یکی را برتر از دیگري آفریده و ایشان هزینه زندگی
زنان را بگردن دارند از اینکه رو است که زنهاي [ صفحه 392 ] صالح و پارسا فرمانبر مردها هستند و نگهبان مال و آبرو و ناموس
آنها بهمان طوري که خداوند وسیلهي محافظت و مواظبت در نهاد آنها قرار داده است [و توانائی دارند که خوددار باشند] و اگر
احساس نشوز و نافرمانی از آنها شد در نوبت اوّل موعظهشان کنید [اگر مؤثّر نشد بوسیلهي نامهربانی] و از خوابگاهشان دوري کنید
صفحه 177 از 201
باز هم سر بصلاح در نیاوردند خوي آنها را با زدن اصلاح کنید و چون فرمانبر شدند خوشرفتار باشید و سختگیري و بهانهجوئی با
آنها نکنید که خداوند بزرگترین ما فوق موجودات است. 35 و اگر از دشمنیشان با یکدیگر بترسید از خانوادهي مرد و زن دو نفر
حاکم معیّن کنید تا اگر سازش آنها را بخواهند خداوند نیز میانشان سازش آورد و موافق یکدگر شوند که او آگاه است و راه کار
34 «ُ بِما فَضَّلَ اللّه » . 34 مجمع: یعنی قیم و مسلّط هستند در تدبیر و تأدیب و ریاضت و تعلیم « قوّامون » : مردان بشناسد. سخن مفسّرین
ابو الفتوح: یعنی گفتهاند برتري مرد بر زن بواسطهي عقل است و عدّهاي گفتهاند: براي دین و یقین مردها است و هم گفتهاند: به
واسطهي نقصان گواهی زنها است که شهادت دو زن برابر یا یک مرد است، و نیز گفتهاند: بواسطه فکر تغییر و تبدیل در سرمایه و
عقل تجارت و کسب است و بواسطه جهاد که بمردان در قرآن امر شده است: [انفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا] یعنی بهر وسیله که میتوانید
خود را بمیدان جنگ برسانید لیکن بزنها امر شده است: [قَرنَ فِی بُیُوتِکُن]َّ در خانهي خود بمانید و نیز بواسطهي آنکه مرد میتواند
با زنهاي متعدّد زندگی کند لیکن زن با بیش از یک مرد نمیتواند بسر برد و بواسطهي اینکه پیغمبران و رهبران و پیشوایان مرد
زن تا شوهر نداشته « المرئۀ مسکینۀ ما لم یکن لها زوج » : بودهاند و هرگز زن نتوانسته است عهدهدار اینکه کارها باشد و پیغمبر فرمود
- 422 -قرآن- 517 - 24 -قرآن- 393 - باشد بیچاره است، از آن حضرت پرسیدند اگرچه از خود سرمایه داشته باشد، فرمود: -قرآن- 1
و ابو هریره روایت کند که رسول علیه السّلام گفت: بهترین زنان « الرِّجال قَوّامُونَ » : 544 اگرچه سرمایهدار باشد و اینکه آیه را خواند
77 [ صفحه 393 ] شوي و اگرش چیزي فرمائی اطاعت دارد و اگر از او غایب - زنی بود که چون در او نگري شادان -قرآن- 53
فَالصّالِحاتُ » 175- قرآن- 151 - .« الرِّجال قَوّامُونَ » : شوي غیبت تو را محافظت کند از نفس خود و مال تو، آنگه اینکه آیه برخواند
34 مجمع: یعنی: در «ِ حافِظات لِلغَیب » 27- 34 طبري و ابو الفتوح: مقصود فرمانبري از خداوند و شوهر است. -قرآن- 1 «ٌ قانِتات
34 مجمع: کلمهي اللّه با رفع و نصب قرائت شده «ُ بِما حَفِظَ اللّه » 22- دوري شوهر خود را و مال و راز او را حفظ میکنند. -قرآن- 1
22 مجمع: در معنی اینکه جمله گفتهاند: 1- بموجب حفظ خداوندي ایشان - است و در نتیجهي معنی تفاوت نیست. -قرآن- 1
میتوانند بوسیلهي مهر و مخارج خود را حفظ کنند. 2- بواسطهي استعداد حفظ و نگهداري از جانب خداوند آنها میتوانند خود را
را با نصب و صداي بالا قرائت کرده است، یعنی: زنها حفظ کردند فرمان « اللّه » حفظ کنند. طبري: ابو جعفر یزید بن قعقاع مدنی
34 طبري: بعضی گفتهاند: یعنی «َّ وَ اللّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُن » . خدا را در حفظ الغیب شوهران خود و پاس حقوق آنها در غیابشان
زنهائی که بدانید نافرمانی میکنند و بعضی گفتهاند: یعنی اگر رفتار آنها طوري بود که ترسیدید نافرمان و دشمن شوند، و إبن
«ِ وَ اهجُرُوهُن فِی المَضاجِع » 40- عبّاس گفته است: مقصود زنی است که حقوق شوهر را سبک شمارد و نافرمانیش کند. -قرآن- 1
1- کنارهگیري کنید از عمل جنسی با آنها، 2- کنارهگیري کنید از 36- 34 طبري و ابو الفتوح چند معنی نقل کردهاند: -قرآن- 1
خوابگاه آنها، 3- پشت کنید در خوابگاه بآنها، 4- ترك کنید سخن گفتن با آنها را، 5- آنها را محکم در خانه نگاهداري کنید. [
صفحه 394 ] تفسیر عبده: مقصود پشت کردن در خوابگاه است که مناسبترین راههاي معاشرت است که شدّت و سختی در آن
نیست و بعلاوه که در یک خوابگاه بودن و پشت کردن خود موجب تهییج احساسات مرد و زن است که از خشونت و غضب آنها
وَ» . کاسته میشود و ممکن است اینکه کار مرد وسیله شود که زن علّت آن را بپرسد و از بدخوئی و سوء رفتار بصلاح باز آید
35 طبري: إبن عبّاس گفته است یعنی: با مسواك آنها را بزنید حسن بصري گفته است یعنی: طوري بزنید که مؤثر نباشد «َّ اضرِبُوهُن
19 ابو الفتوح نوشته است: آنکه بزنی ایشان را زدنی بقاعده باشد بر وجه تأدیب چنان که عیبی و نقصانی - و رد آن نماند. -قرآن- 1
بر ایشان نباید و در خبر است که رسول علیه السّلام گفت: تازیانه آنجاي در آویز که اهل خانه و زیر دستان تو ببینند. مجمع: از
حضرت امام باقر روایت شده است یعنی: با مسواك آنها را بزنید. فخر: روایت شده است که عمر گفت: ما قرشیها بر زنهاي خود
مسلّط بودیم، چون بمدینه وارد شدیم دیدیم زنهاشان بر مردها مسلّط هستند از آمیزش زنها با یکدیگر کار بجائی رسید که زنها
نافرمان شدند و بر مردها بیباك و جري شدند، من بپیغمبر شکایت کردم اجازه داد آنها را ادب کنیم و بزنیم زنها بخانهي همسران
صفحه 178 از 201
پیغمبر میرفتند و از شوهرهاشان شکایت میکردند روزي پیغمبر فرمود: شب هفتاد نفر زن بخانههاي ما آمدند که همه گله از
شوهرهاي خود داشتند و البتّه شوهرهاي اینکه زنها مردان خوبی نبودند و از اینکه فرمودهي پیغمبر [ص] معلوم میشود نزدن آنها
بهتر است و بعضی گفتهاند: باید وسیلهي زدن فقطّ دست باشد و یا دستمال تابیده باصطلاح [در نه] که با منتهاي سبکی و سادگی
انجام شود. تفسیر عبده: بعضی فرنگی مآبها اینکه مطلب را که در دین اسلام زدن زنها مجاز شده است ناهنجار میدانند در صورتی
که خود اهمیّت نمیدهند بنافرمانی زنها و فرماندهی و تسلط بر شوهر بطوریکه از هیچ سوء رفتار با مرد باك ندارند و با کمال
سرسختی آنها را حقیر و فرمانبردار خود میشمارند گویا اینکه دسته مردم چنین [ صفحه 395 ] میپندارند که دین اسلام اجازه داده
است بمردان بدخوي بیتربیت که بدن ضعیف خانمهاي تربیت شدهي مؤدّب را زیر تازیانه نرم کنند پناه بر خدا از چنین حکمی در
اسلام، لیکن زنهائی که پیوسته از شوهر خود دوري میکنند و تسلیم به خواستههاي جنسی او نمیشوند و خوشرفتاري و احسان او
را بهیچ میشمارند و پیوسته توقع ما فوق طاقت از مرد دارند و با کمال تکبّر و انحراف از حق و عدالت رفتار میکنند اگر مرد
تربیت شدهي پرهیزگار باین جور زن گرفتار شد آیا چه فساد و خلاف اخلاق است که او را با مسواك یا پشت گردنی تأدیب کند
و از غرور و خود پرستیش فرود آورد! پس در عقل و طبیعت اینکه عمل در همه جا و همه وقت زشت نیست و باختلاف مردم و
تربیتهاي آنها اینکه حکم تغییر میکند چنانکه در آیه اصلاح زن بچند درجه است: اوّل موعظه و بعد دوري از خوابگاه او است و
تنبیه بدنی براي آخرین علاج مجاز شده است، و باز دستور بارفاق با آنها مثل: [امساك بمعروف او تسریح باحسان] که بحث آن
مف ّ ص ل گذشته است و باز فرمودهي پیغمبر در زشتی سوء رفتار با زبان و زدن او زیاد است مثل حدیث عبد اللّه بن زمعه که پیغمبر
فرمود: شما چطور مردمی هستید که زنهاي خود را مثل غلام و کنیز میزنید و باز با آنها همبستر میشوید و باز در حدیث دیگر که
فَلا تَبغُوا » ! فرموده است: شما خجالت نمیکشید: آن را که کمال ارتباط انسانیّت در آخر روز با او برقرار میکنند مثل غلام میزنید
مفسّرین معنی کردهاند: 1- مجبور نکنید آنها را که شما را دوست بدارند، 2- بهانهگیري نکنید و راه آزار آنها را « عَلَیهِن سَبِیلًا
34 مفسّرین نوشتهاند: یعنی گمان نبرید که شما نیرومند هستید و در آزار زنها بیباك « إِن اللّهَ کانَ عَلِیا کَبِیراً » 36- نجوئید. -قرآن- 1
41 عبده: آنهائیکه باك از تجاوز و ستم بزنها ندارند براي - باشید چون آنکه آفریده است ما فوق است و پشتیبان ضعیفان. -قرآن- 1
آن است که خود بندگان ستمکاران هستند و همیشه با ذلّت و خواري نسبت بدیگران که خود را محتاج [ صفحه 396 ] بآنها فرض
35 مفسّرین « وَ إِن خِفتُم شِقاقَ » . میکنند زندگی میکنند و میپندارند که حیات آمیزش با مردم ستم کشیدن است و ستم کردن
فَأَمسِکُوهُن بِمَعرُوفٍ » : نوشتهاند یعنی: اگر زن با وسائل سهگانهي تأدیب اصلاح نشد و یا مرد بوظایف خود مانند دستور اینکه آیه
35 طبري: اختلاف است که اینکه دستور براي « فَابعَثُوا حَکَماً » 223- 26 -قرآن- 162 - رفتار نکرد. -قرآن- 1 «ٍ أَو سَرِّحُوهُن بِمَعرُوف
کی است بعضی گفتهاند روي سخن با حاکمانی است که زن و مرد در شقاق و ناسازگاري شکایتشان را بآنها میبرند تا آنها دو نفر
از طرفین دعوت کنند. سدي گفته است یعنی مرد حکمی از جانب خود معیّن کند و زن هم کسی از طرف خود معیّن بکند و در
وظیفهي حکمین اختلاف است بعضی گفتهاند چون اختیار بدهند حق دارند اظهار عقیده کنند و اگر هر دو حکم بطلاق کنند یا
بسازگاري حکم آنها باید اجرا شود و حدیثی نقل است که: مرد و زنی ناسازگار نزد علی علیه السّلام رفتند آن حضرت فرمود: هر
یک حکمی معیّن کنند چون حکمها معیّن شدند فرمود: شما اگر صلاح میدانید حکم بطلاق کنید و گر نه اصلاحشان کنید زن
گفت آنچه فرمان خدا است تسلیم هستم بسودم باشد یا بزیان من، مرد گفت: بحکومت بر طلاق و جدائی راضی نیستم، آن
21 از حدود - حضرت فرمود مجبور هستی بآنچه همسرت راضی شده است تو هم تسلیم باشی و عدّهاي دیگر گفتهاند: -قرآن- 1
معیّن نمیتوانند تجاوز کنند فقط باید رسیدگی کنند و تشخیص بدهند که تقصیر از کدام یک آنها است. مجمع: علماي شیعه
35 فخر: اینکه جمله « إِن اللّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً » . معتقدند که اگر مرد و زن بحکمین اختیار طلاق بدهند حق دارند حکم بطلاق نمایند
براي بیدار باش زن و مرد و حکمین است که از راه حق و عدالت منحرف نشوند چون خداوند خبردار است و مجازات میکند. -
صفحه 179 از 201
48 [ صفحه 397 ] یادآوري کرده - 41 سخن ما: 1- جملهي: [الرِّجال قَوّامُونَ] اختلاف طبیعی بین زن و مرد را -قرآن- 24 - قرآن- 1
است که چون ساختمان مرد بواسطهي آمادگی براي انجام سختی هاي زندگی برتري دارد بر اسکلت زن که بسیار کم و ناقص
میتواند کارهاي سنگین زندگانی را تحمل کند بهمین جهت موظف است از آنچه فراهم میکند با زن شریک شود و از سرمایهي
خود باو بدهد و همین است معنی [قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ] و در اینکه جمله هیچ حق برتري و تفوّق و امتیازي براي مرد تصدیق نشده
است بجز همان باربري مشقات زندگی، 2- جملهي: [فَالصّالِحات قانِتات تا آخر جمله] معرفی میکند زنها را و دو وظیفه براي آنها
معین میکند: اول- چون مرد رنج و لوازم حیاتی را فراهم میکند با کلمهي [قانتات] دستور میدهد که زن باید فروتن براي خدا
باشد یعنی تسلیم بکارهاي شایستهي زندگی که خدا معیّن کرده است، دوّم- با کلمههاي [حافِظات لِلغَیب]ِ زن را موظف کرده است
که چون مرد زحمت میکشد و مال فراهم میکند تو هم آن را بیهوده تلف مکن و بشایستگی نگهداري کن، بعلاوهي عفت و
پاکدامنی که لازمهي طبیعی زن است و باید محافظت کند. 3- از جملهي [وَ اللّاتِی تَخافُونَ] تا آخر ممکن است اشاره باشد بضعف
و ناتوانی زن در برابر تحریکات خارجی که با اندك احساس ناملایم میرنجد و خشمگین میشود و ممکن است گفتار و کردار
دیگران در او بقدري مؤثر باشد که ناسازگار شود و آمادهي بر هم زدن آشیانهي زندگی، در اینکه صورت با وسائل مقتضی که
بترتیب یادآوري شده است باید او را اصلاح کرد و در ضمن وظائف مرد نسبت بزن و جلوگیري از انحراف و تجاوز او هم معیّن
1095 صفیعلیشاه در تفسیر خود گفته است: اي بسا - 836 -قرآن- 1070 - 505 -قرآن- 815 - 344 -قرآن- 480 - شده است. -قرآن- 314
زن کو ز شوهر سرد بود || چون که شد معلوم جرم از مرد بود گفت باید زن کند تمکین مرد || نی که بیند روز و شب زو رنج و
درد من برایم گر زنی بر مرکبت || تازیانه در جزا گیرد تبت تا چه جاي زن که بروي هر دمی || سخت گیري از پی بیش و کمی
[ در غلط صد بار از او اغماض کن || نوبتی هم بیم ده و اعراض کن [ صفحه 398
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 36 تا 39
وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِکُوا بِه شَیئاً وَ بِالوالِدَین إِحساناً وَ بِذِي القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکِین وَ الجارِ ذِي القُربی وَ الجارِ الجُنُب وَ
ال ّ ص احِب بِالجَنب وَ ابن السَّبِیل وَ ما مَلَکَت أَیمانُکُم إِن اللّهَ لا یُحِبُّ مَن کانَ مُختالًا فَخُوراً [ 36 ] الَّذِینَ یَبخَلُونَ وَ یَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخلِ
وَ یَکتُمُونَ ما آتاهُم اللّه مِن فَضلِه وَ أَعتَدنا لِلکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً [ 37 ] وَ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم رِئاءَ النّاس وَ لا یُؤمِنُونَ بِاللّه وَ لا بِالیَومِ
الآخِرِ وَ مَن یَکُن الشَّیطان لَه قَرِیناً فَساءَ قَرِیناً [ 38 ] وَ ما ذا عَلَیهِم لَو آمَنُوا بِاللّه وَ الیَوم الآخِرِ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقَهُم اللّه وَ کانَ اللّه بِهِم
شخص نافرمان و مطیع نشدنی، غریب و دور از وطن، هر چیز دور و فاصله دار، « الجنب » : 765 معنی لغات - عَلِیماً [ 39 ] -قرآن- 1
نصفه [نیمهي] هر چیز، سو و جانب [صاحب بالجنب] رفیق « جنب » ، مبتلا به جنابۀ و نجاست و [الجنب] یعنی همسایه دور، یا بیگانه
تظاهر و خودنمائی. ترجمه: 36 خدا را بپرستید و مشرك « رئاء » ، از مصدر اختیال بمعنی تکبّر و گردنفرازي « مختال » . پیوسته بانسان
نباشید و با پدر و مادر نیکو رفتار باشید و هم بخویشاوندان و پدر مردگان و بیچارگان و همسایههاي نزدیک و دوست نزدیک [
صفحه 399 ] و نیز با مردم در راه مانده که دسترس بوطن و خانهي خود ندارند و با کنیز و غلام و زر خریدهاي خود هم با نیکی و
احسان رفتار کنید که خداوند مردم خودپرست و گردنفراز دوست ندارد، 37 و هم آن کسان که خود بخیل هستند و مردم را وادار
بآن میکنند و آنچه خدا ز فضل خود باینان داده پنهان میدارند [بخوي کافرانند] و ما براي کافران آزار با خواري آماده داریم، 38 و
نیز آن مردم که سرمایه خود براي خودنمائی بخشند با اینکه ایمان بخدا و رستاخیز ندارند [و پیروي دیو کنند] و آنکه دیو باو
نزدیک بود چه بد همنشینی باشد او. 39 مگرچه بر سرشان آید اگر مومن بخدا و رستاخیز شوند و از آنچه خدا بهرهمندشان کرده
36 کشف الاسرار: موسی [ع] بطلب « وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِکُوا بِه شَیئاً » : ببخشند و البته خداي داناي بکارشان باشد. سخن مفسّرین
آتش میشد که اصطناع یافت او بیخبر بود کافتاب دولت برو تافت، محمّد در خواب بود که مبشر آمد که: بیا تا مرا بینی من
صفحه 180 از 201
خریدار توام، تو بیمن چند نشینی! نه موسی بگفتار طمع داشته بود و نه محمّد بدیدار، پس یافت در غفلت است جز اینکه پندار،
الهی بهاء عزت تو جاي اشارت نگذاشت جلال وحدانیت تو راه اضافت برداشت تا گم کرد رهی هر چه در دست داشت، و ناچیز
65- گشت هر چه رهی پنداشت الهی از آن تو میفزود و از آن رهی میکاست، تا آخر همان ماند که اول بود راست: -قرآن- 15
محنت همه در نهاد آب و گل ما است || پیش از گل و دل هر چه بد آن حاصل ما است بنده بآن توحید اوّل از دوزخ برست و
36 طبري: یعنی خدا فرمان میدهد بنیکی با پدر و « وَ بِالوالِدَین إِحساناً » . ببهشت رسید و باین توحید از خود برست بدوست رسید
مادر و بعضی گفتهاند: یعنی براي آنها سفارش کنید بخوشرفتاري، و ابو الفتوح نقل کرده است إبن ابی عیله [احسان] را با رفع و
] 15- 36 طبري: یتیم طفلی است که پدر و مادرش مرده باشند. -قرآن- 1 « وَ الیَتامی » 29- صداي پیش قرائت کرده است. -قرآن- 1
صفحه 400 ] ابو الفتوح نوشته است: ابو هریره روایت کرد که مردي بنزدیک رسول آمد و گفت: یا رسول اللّه دلم سخت شده است
36 « وَ الجارِ ذِي القُربی » . گفت اگر خواهی تا دلت نرم شود مسکینان را طعام ده و دست بسر یتیمان فرود آور و ایشان را طعام ده
26 یعنی همسایه که خویش باشد، میمون بن مهران گفته است: یعنی - طبري: إبن عبّاس و مجاهد و ضحاك گفتهاند: -قرآن- 1
همسایه با خویشاوندان باشد نه با خود شخص، و نوف شامی گفته است: یعنی مسلمان باشد و همسایهاي باشد که نزدیکی او
36 ابو الفتوح: نوف گفته است مقصود همسایهاي است که بیگانه نه در دین باشد و «ِ وَ الجارِ الجُنُب » . بواسطه همکیشی و دین باشد
وَ» . 22 مجمع: روایت شده است که حدّ همسایگی تا چهل خانه است و هم روایت است تا چهل ذراع - مسلمان نباشد. -قرآن- 1
36 طبري: إبن عبّاس و مجاهد و عکرمه گفتهاند: یعنی رفیق در سفر، و عدّهاي گفتهاند: مقصود همسر است که «ِ الصّاحِب بِالجَنب
همیشه با مرد در یک منزل هستند، إبن جریج گفته است: یعنی آنکه پیوسته با تو است براي انتظار نفع و سود از تو، و طبري نقل
27 ابو الفتوح: بعضی گفتند مقصود کسی است که منزلش پهلوي - کرده است: بعضی گفتهاند مقصود خدمتگزار است. -قرآن- 1
منزل تو باشد و پیغمبر فرمود: بهتر رفیقان آن باشد که براي دوست خود خوب باشد و بهترین همسایه ها آن کس است که براي
همسایهاش مفید باشد و مؤمن نیست آنکه همسایه از شرّ او ایمن نیست، گفتند: یا رسول اللّه حق همسایه بر همسایه چی است!
گفت: آنکه اگر بخواند اجابت کنی و اگر درویش باشد دستگیري کنی و اگر قرض خواهد بدهی و اگر خیري رسد او را تهنیت
کنی و اگرش مصیبتی رسد تعزیتش دهی و اگر بمیرد بجنازهاش حاضر آئی و دیوار از بالاي سر او برنیاري تا باد از او منع کند و او
را نرنجانی ببوي مطبوخات که تو را بود الّا که او را نصیب کنی تا هر چه خوري موجب صحت و سلامت تو و فرزندان تو باشد و
اگر بیمار شود بعیادت او شوي و اگر میوهخوري او را از آن [ صفحه 401 ] نصیب کنی و اگر نکنی پنهان داري از او، و رها مکنی
تا کودکان تو چیزي از آن بدر برند و کودکان او ببینند و پس ایشان را آرزو آید. آنگاه گفت: همسایگان سهاند: یکی سه حق
دارد و یکی دو حق دارد و یکی یک حق امّا آنکه سه حق دارد همسایهاي باشد مسلمان و خویشاوند، حق همسایگی دارد و حق
اسلام و حق خویشی، و آنکه دو حق دارد همسایهي مسلمان باشد حق اسلام و جوار دارد و آنکه یک حق دارد همسایه باشد
36 «ِ وَ ابن السَّبِیل » . مشرك که حق همسایگی دارد و بس. کشف نوشته: هام راه است در سفر، یا هام دکان، یا هام دبیرستان
مفسّرین چند معنی کردهاند: 1- آنکه در راه و مسافرت است و تصادف با شخص میکند، 2- مقصود میهمان است، 3- آنکه در
راه از همراهان خود بازمانده است، ولی فقهاي شیعه بطور کلی هر غریب و دور از وطن که در مضیقهي مالی باشد بعنوان: إبن
36 ابو الفتوح: أبو ذر غفاري گفت: رسول غلامی به من داد و « وَ ما مَلَکَت أَیمانُکُم » 23- السّبیل مصرف زکوة میدانند. -قرآن- 1
مرا گفت: اینکه را نکو دار و از آن طعامش ده که تو خوري و از آن کسوت پوشش که تو پوشی، أبو ذر گفت: من خود یک
پیرهن داشتم بدو نیمه کردم، و یک نیمه ورا پوشانیدم، چون بنماز شام مسجد شدم رسول گفت: پیراهن را چه کردي! گفتم: -
29 اي رسول اللّه مرا گفتی غلام را نیکو دار و از آنش ده که خوري و از آن پوشان که تو پوشی و من پیراهن همین یکی - قرآن- 1
داشتم نیمه پیراهن او کردم و رسول [ع] گفت: نکو دارش بیامدم و آزادش کردم، پس رسول [ص] مرا پرسید که غلام را چه
صفحه 181 از 201
کردي گفتم: غلام ندارم، گفت چه کردي! گفتم: آزادش کردم، مرا گفت: خدات مزدها داد، امیر- المؤمنین علی علیه السّلام
مُختالًا » . گفت: آخر سخن رسول اینکه بود که گفت: [الصلاة و ما ملکت ایمانکم] نماز بپاي دارید و زیر دستان را نکو دارید
36 فخر: إبن عبّاس گفت: یعنی آنکه خود را از همه برتر میشمارد و حقوق مردم را رعایت نمیکند، زجّ اج گفته است: « فَخُوراً
20 [ صفحه - مناسبت کلمهي مختال آن است که اینطور مردم ننگ دارند آمیزش با خویشان و همسایگان فقیر و ناتوان -قرآن- 1
402 ] و هم امام نوشته است: اختصاص اینکه دو رذیله در اینکه جمله براي آن است که متکبر رعایت نمیکند حقوق مردم را و
«ِ الَّذِینَ یَبخَلُونَ وَ یَأمُرُونَ النّاسَ بِالبُخل » . آنکه بخواستهها و سرمایهي خود میبالد اگر احسانی بکند براي خودنمائی و ریا خواهد بود
37 طبري: قاریان کوفه [بخل] با صداي بالا و رفع با و خا قرائت کردهاند، و مردم مدینه و بصره با ضم و صداي جلو در هر دو
خواندهاند، و سدّي گفت: مقصود در اینکه جملهها علماي یهود هستند که آنچه در وصف و فضیلت پیغمبر [ص] میدانستند پنهان
60 مجمع: جبّائی - میکردند و بیکدیگر سفارش میکردند که اینها را پوشیده بدارند و از اظهار آن مضایقه و بخل کنند. -قرآن- 1
و ابو مسلم گفتند: یعنی خودداري میکنند از آنچه خدا لازم کرده است که بعنوان زکات و مانند آن بپردازند و دیگران را هم مانع
37 تفسیر بیضاوي: یعنی آنچه از علم و سرمایه دارند پنهان میکنند، و معنی «ُ وَ یَکتُمُونَ ما آتاهُم اللّه » . از پرداخت آن میشوند
37 ابو الفتوح: سعید بن جبیر گفت: - جمله چنین است: آنهائی که بخل و کتمان میکنند شایستهي هرگونه ملامت هستند. -قرآن- 1
آیه در توصیف علمائی است که مضایقه میکنند از تعلیم به مردم، إبن زید و إبن عبّاس گفتند: عدّهاي یهود مانند اسامه إبن حبیب
و کرم بن زید و حیّی بن اخطب و چند نفر دیگر نزد جماعتی از انصار آمدند و گفتند: شما سرمایهي خود را براي محمّد خرج
نکنید که فقیر خواهید شد، اینکه آیه براي توبیخ آنها نازل شد، و راوي خبر گفت: روزي عمران بن حصین بیرون آمد جامه خز
پوشیده که پیش از آن نداشت و نیز دیگر نپوشیده ما عجب داشتیم، گفت: خواستم تا قول رسول را کار بندم که گفت: چون خداي
38 ابو الفتوح: بعضی گفتهاند، اینکه جمله « الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم » . بر بنده نعمتی کند دوست دارد که آن نعمت بر آن بینند
37 [ صفحه 403 ] مشرکین مکّه - توصیف یهود است، سدّي گفته است: براي منافقین است، و عدّهاي گفتهاند: مقصود -قرآن- 1
هستند. بیضاوي: اینکه جمله با جملههاي بعد دنبالهي جملههاي پیش است تا بفهمند که بخل و بخشش به ریاء تفریط و افراط است
38 ابو الفتوح نوشته است: و گفتهاند مراد آن است چنانکه « وَ مَن یَکُن الشَّیطان لَه قَرِیناً » . و کفر است یا از کارهاي شیطانی است
امروز قرین دیواند فردا حق تعالی ایشان را هریک با دیوي بسلسله ببندد تا چنانکه در دنیا در اطاعت او بود در قیامت با او باشد. -
45 حسینی نوشته: حکیم الهی [سنائی] میفرماید: هر که اینکه جایگه قرین تو است || آن سرا نیز همنشین تو است دوستی - قرآن- 1
وَ ما ذا عَلَیهِم لَو » جو که چون بیفزاید || در دو عالم تو را بکار آید دیو را همنشین خویش مکن || نفس بد را قرین خویش مکن
39 ابو الفتوح: اگر در همهي قرآن فقط همین آیه باشد براي فساد عقیدهي بجبر کافی است و آیه و دلیل دیگر لازم نیست، « آمَنُوا
زیرا اگر مذهب جبر درست باشد کافران میتوانند در جواب اینکه آیه بگویند: اي خدا چه ضرري بتو داشت که ما را بحال خود
بگذاري و جلوگیر نباشی تا مؤمن شویم و ما را وادار بکفر نمیکردي و قدرت و ارادهي ایمان را از ما نمیگرفتی و دل و گوش ما
را تیره و کر نمیکردي تا قیامت را باور میداشتیم و از سرمایهي خود براي تو بخشش می- کردیم! پس تعجّب از ما نیست که
33 مجمع: بعضی گفتهاند: یعنی چه - ایمان نداریم تعجّب از تو است، که با ما اینکه رفتار میکنی و اینکه توقّع داري. -قرآن- 1
ضرر داشت که اینکه مردم منحرف با انفاق مال ایمان میداشتند تا ایمان موجب استفاده از انفاق باشد و بخشش از صورت عمل
شیطانی خارج شود، و اینکه آیه میفهماند که روزي انسان بحرام محوّل نشده است، زیرا گفته شده است که از آنچه ما روزي
داریم ببخشند و ملّت اسلام اتفاق دارند که از مال حرام نباید بخشش کرد. [ صفحه 404 ] بیضاوي:ّ 1- در اینکه جمله توبیخ کافران
- است بر جهل و اعتقاد برخلاف، 2- تحریک است بر فکر و دقت در جواب اینکه پرسش و توبیخ تا شاید براه مستقیم آیند، 3
یادآوري است که اگر کسی را بکاري دعوت کنند که زیانی متوجّه نشود باید پی آن برود که اگر سود نداشته باشد لااقل دفع
صفحه 182 از 201
35 صفیعلیشاه در - -38 مفسّرین اینکه جمله را براي تهدید کافران دانستهاند. -قرآن- 1 « وَ کانَ اللّه بِهِم عَلِیماً » . ضرر احتمالی بشود
تفسیر خود آیت آخر را اینکه طور بیان کرده است: چه زیان بود ار بحق بیمعذرت || آورند ایمان و روز آخرت هم کنند انفاق از
میل و رضا || زانچه روزي کرده ایشان را خدا حق بود آگاه بر اسرارشان || میکند دعوت نه بر اجبارشان تا کسی گوید که ما را
هم بکار || چه زیان دارد کنی گر واگذار او نکرده جبر بر کس در خطاب || تا کسی گوید ز جبرش اینکه جواب سخن ما: همان
است که در ترجمه نوشتیم و از دیگران نقل کردیم.
[ [سوره النساء [ 4]: آیات 40 تا 42
إِن اللّهَ لا یَظلِم مِثقالَ ذَرَّةٍ وَ إِن تَک حَسَ نَۀً یُضاعِفها وَ یُؤت مِن لَدُنه أَجراً عَظِیماً [ 40 ] فَکَیفَ إِذا جِئنا مِن کُل أُمَّۀٍ بِشَ هِیدٍ وَ جِئنا بِکَ
345- عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً [ 41 ] یَومَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَو تُسَوّي بِهِم الأَرض وَ لا یَکتُمُونَ اللّهَ حَ دِیثاً [ 42 ] -قرآن- 1
یک مورچهي کوچک که صد تاي آن « ذرّه » . بمعنی میزان و وسیلهي سنجش، هموزن و معادل سنگینی هر چیز « مثقال » : معنی لغات
سوّیت علیه الارض اي هلک فیها، برابر » از « تسوّي » . آن هنگام « یومئذ » ، نزد و نزدیک « لدن ه » ، را بوزن یک دانه جو دانستهاند
اصطلاح فارسی، زمین شکافته شود و در آن فرو رود. ترجمه: 40 همانا خدا ذرّهاي بر کس ستم نکند و اگر کار نیک چندان ذرّه [
صفحه 405 ] باشد آن را دو برابر کند و از پیشگاه خود مزدي بزرگ بآن دهد. 41 پس اینکه مردم کجاندیش چگونه بوند آن روز
که از هر گروهی گواهی بر کارشان آریم و تو را اي محمّد گواه بر کار اینان آریم. 42 بآن روز کسانی که بیدین شدند و نافرمانی
مِثقالَ » : پیغمبر کردند آرزو کنند: با زمین برابر شوند [و بدان فرو روند] وز سخنان حق چیزي پنهان نکرده باشند. سخن مفسّرین
40 ابو الفتوح نوشته است: بعضی از مفسّرین گفتهاند مقصود از ذره مورچهي کوچک است و در قرائت إبن مسعود [مثقال « ذَرَّةٍ
پارهاي خاك خرد بدست گرفت و بریخت و آنگه دست بیفشاند تا گردي رقیق « ذرّه » نملۀ] بوده است، عبد اللّه عبّاس را پرسیدند از
از دست او جدا شد گفت: هر جزوي از اینکه ذرّهاي است، و گفتهاند: ذره آن باشد که آفتاب بسوراخی در جهد، در آن میانه
40 مجمع: إبن کثیر و نافع با رفع و « حسنۀ » 33- چیزکها پیدا شود ذرّه آن باشد، و گفتهاند: ذرّه جزئی از اجزاء هوا باشد. -قرآن- 15
40 مجمع: إبن کثیر و عامر یضعّفها با تشدید عین قرائت « یضاعفها » . صداي جلو آخر خواندهاند و بقیّه قاریها با نصب و صداي بالا
41 مفسّرین نوشتهاند: مقصود از کلمهي شهید « إِذا جِئنا مِن کُل أُمَّۀٍ بِشَ هِیدٍ » . کردهاند و باقی قرّاء با الف بطور مشهور خواندهاند
43 ابو الفتوح نوشته است: عبد اللّه - پیغمبران گذشته هستند که براي شهادت بزشتکاري ملّتهاي خودشان حاضر میشوند. -قرآن- 1
مسعود گفت: رسول مرا گفت از قرآن چیزي بخوان، من سورة النّساء آغاز کردم، چون باین آیه رسیدم بگریست و گفت: با سر
گیر، با سر گرفتم، دگر باره باین آیه رسیدم بگریست بیش از آنکه اول گریسته بود، آنگه گفت: بس است مرا آنچه خواندي.
42 ابو الفتوح: قاریان کوفه غیر از عاصم با فتح و صداي بالاي تا و تخفیف سین [تسوي] خواندهاند و قاریهاي «ُ تُسَوّي بِهِم الَأرض »
] 28- مدینه و شام با فتح و تشدید سین خواندهاند از وزن تفعّل که تتسوّي بوده است و تاء تفعّل تبدیل به سین شده -قرآن- 1
صفحه 406 ] است و ادغام شده است، و [تسوّي] تلفّظ شده است، و دیگران [تسوي] بضم تا و تخفیف سین خواندهاند که قرائت
مشهور است، قتاده و ابو عبیده گفتند یعنی: دوست دارند که زمین شکافته شود و آنها فرو روند و همسر زمین شوند، إبن کیسان
گفته است: میخواهند که زنده نمیشدند و آن روز حاضر نمیشدند و از اول هموار زمین میبودند، کلبی گفته است: چون دیگر
موجودات همه خاك میشوند آنها هم آرزو میکنند که مانند بقیّه خاك شوند تا مردم در بالاي آنها راه بروند، ابو القاسم بن
حبیب گفت از بعضی اهل تفسیر شنیدم اینطور معنی میکرد: مردم بیدین آرزو میکنند: باندازه و برابر زمین زر و طلا بایشان بدهند
42 فخر: إبن عبّاس گفته است: یعنی میخواهند بزمین فرو شوند و « وَ لا یَکتُمُونَ اللّهَ حَ دِیثاً » . که جان خود از آن مهلکه بخرند
شخصیّت پیغمبر را انکار نمیکردند و کافر یا منافق نمیشدند و ممکن است مقصود آن باشد که چون منکر کار گذشتهي خود
صفحه 183 از 201
میشوند و پارههاي تنشان شهادت بر کارهاي خود میدهند آنها میخواهند که خاك باشند و از اینکه رنج آسوده شوند، و احتمال
دیگري در اینکه جمله است که مربوط بجملات گذشته نباشد و آغاز کلام باشد یعنی: آن روز کسی چیزي را پنهان نمیکند. -
37 سخن ما: نقل اینکه شعر مثنوي است: در جگر افتاده هستم صد شرر || در مناجاتم ببین خوف جگر کاشکی مادر - قرآن- 1
[ نزادي مر مرا || یا مرا شیري بخوردي در چرا اي خدا آن کن که از تو میسزد || که ز هر سوراخ مارم میگزد [ صفحه 407
[ [سوره النساء [ 4]: آیه 43
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنتُم سُکاري حَتّی تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاّ عابِرِي سَبِیل حَتَّی تَغتَسِلُوا وَ إِن کُنتُم مَرضی أَو
عَلی سَ فَرٍ أَو جاءَ أَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُم النِّساءَ فَلَم تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامسَحُوا بِوُجُوهِکُم وَ أَیدِیکُم إِن اللّهَ کانَ
آنکه او را جنابت یعنی « جنب » ، جمع سکر و سکران بمعنی آدم مست « سکاري » : 402 معنی لغات - عَفُ  وا غَفُوراً [ 43 ] -قرآن- 1
از مصدر « لا مستم » . مدفوع آدمی، مستراح، جاي آسوده و مطمئن « الغائط » . نجاست گرفته است، آدم نافرمان، غریب و دور از وطن
از مصدر « تیمّموا » . لمس بمعنی پسودن و بگفتهي طبرسی هر گونه تماس بدنی و بمعنی طلب کردن و دنبال کردن، زن عقد کردن
راه، قبر، زمین مرتفع. جهت نزول: چون براي نزول جملههاي اینکه « صعیدا » . تیمّم آهنگ کاري کردن و تیمّم و عمل مشهور عبادت
آیه چند جهت نقل شده است تمام آنچه سیوطی در اسباب النّزول نوشته است ترجمه میکنیم: ابو داود و ترمذي و نسائی روایت
کردهاند: عبد الرّحمن عوف غذا آماده کرد و جماعتی را میهمان کرد و بآنها شراب داد تا نشاط آن فرا گرفتشان یکی را امام
کردند، در نماز خواند: [قُل یا أَیُّهَا الکافِرُونَ لا أَعبُدُ ما تَعبُدُونَ و نحن نعبد ما تعبدون] که آیه اینطور معنی میشود بگو اي کافران
من نمیپرستم آنچه را شما میپرستید و لیکن ما میپرستیم، آنچه شما میپرستید، اینکه آیه نازل شد تا [تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ]، و إبن
منذر از حضرت علی علیه السّلام نقل کرده است: اینکه آیت [وَ لا جُنُباً] براي مسافري نازل شد که گرفتار جنابت میشود باید تیمّم
کند و نماز بخواند، اسلع بن شریک گفته است: من متصدّي بستن بار بر شتر پیغمبر بودم که در شبی سرد گرفتار جنابت شدم
ترسیدم اگر غسل کنم بمیرم یا مریض شوم به پیغمبر حال خود گفتم، همهي اینکه آیه نازل شد. و باز از او نقل کردهاند که کار من
خدمتگزاري به پیغمبر بود و بار کردن شتر آن حضرت روزي بمن فرمود برخیز و بار بر شتر ببند عرض کردم بجنابت دچار شدم آن
حضرت چیزي نفرمود تا آیت صعید نازل شد و فرمود برخیز و تیمّم کن و بمن یاد داد تیمّم را که یک بار دست بر زمین زنم براي
] 708- 614 -قرآن- 693 - 398 -قرآن- 588 - صورت، و یک نوبت براي دو دست تا آرنجها من هم تیمّم کردم و بار -قرآن- 342
صفحه 408 ] شتر آن حضرت بستم، و یزید بن ابی حبیب روایت کرد: در خانهي عدّهاي از انصار بمسجد بود، و آنها جنب میشدند
و آب نداشتند و ناچار باید از مسجد پی آب بروند اینکه جمله نازل شد [وَ لا جُنُباً إِلّا عابِرِي سَبِیل]ٍ مجاهد گفت: مردي از انصار
بیمار بود و کسی نداشت که کمک او باشد در وضو و خود توانائی آن نداشت به پیغمبر [ص] حال خود عرض کرد، اینکه جمله
442 اصحاب پیغمبر گرفتار زخمی شدند که در - 239 -قرآن- 418 - ابراهیم نخعی گفت: -قرآن- 200 ،« وَ إِن کُنتُم مَرضی » : نازل شد
158- بدن آنها پهن شد و پس از آن جنب شدند و بپیغمبر شکایت کردند، اینکه جمله نازل شد: [إِن کُنتُم مَرضی]. -قرآن- 137
ترجمه: 43 اي مؤمنین در حال مستی نماز نخوانید مگر بفهمید چه میگوئید و بر جنابت نماز نخوانید مگر راهگذر باشید [که با تیمّم
نماز بگذارید] تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار بودید، یا در سفر یا خود را از فشار درونی آسوده کردید یا با زنان سر و کار داشتید
و آب پیدا نکردید تیمّم کنید با خاك و زمین پاك پس دست بمالید به صورت و دستهاتان که البتّه خداوند بخشنده است و
58 اینکه آیه پیش از آیه تحریم - 43 طبري: عدّهاي گفتهاند: -قرآن- 15 « لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنتُم سُکاري » : آمرزنده. سخن مفسّرین
شراب بوده است، و پیش از آن شراب میخوردند که اینکه آیه نازل شد و پس از آن آیت تحریم نازل شد، و مجاهد گفته است:
در اینکه آیه منع از نماز بحالت مستی شده است و پس از آن آیت حرمت خوردن شراب نازل شد و بطور کلّی ممنوع شد، ضحّاك
صفحه 184 از 201
گفته است: مقصود مستی خواب است یعنی تا از خواب راحت نشدهاید نماز نخوانید. ابو الفتوح نوشته است: عایشه روایت کرد از
رسول که چون یکی از شما در نماز باشد و او را نعاس رنجه دارد باید تا بخسبد، چه اگر خفته نماز کند، خود را دشنام دهد پندارد
که استغفار میکند و بلفظی دیگر و باشد که بر خود نفرین کند و پندارد که دعا میکند، عبیده السّلمانی گفت مراد حاقن است،
یعنی کسی که بول خود را نگاه داشته و آنکه در « بیانه قوله: [لا یصلّین احدکم و هو زنّاء و لا یصلّین احدکم و هو یدافع الاخبثین
ممانعت بول و مدفوع است نماز نخواند. [ صفحه 409 ] مجمع: سعید بن مسیّب و ضحّاك و عکرمه گفتهاند: یعنی با حال مستی
نزدیک بجاي نماز نشوید که مسجد باشد بقرینهي [إِلّا عابِرِي سَبِیل]ٍ که عبور و رد شدن از جایگاه نماز است نه از خود نماز، و از
152 کشف الاسرار: او که از خدمت است - حضرت باقر [ع] روایت شده است که مقصود مستی خواب است نه شراب. -قرآن- 127
و در آن ترسان و از بیم عقوبت لرزان غایت کار او حرقت است در آتش عقوبت، گرش نیامرزد و باشد که خود بیامرزد که گفته
آیا آن کس که مستی او از نخوت نفس است و کبر و خویشتن پرستی کار او بر خطر است و « است [إِن اللّهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً
« حَتّی تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ » 234- مایهي وي زیان و عمل وي بر وي تاوان در خطر و بیم استدراك و مکر و فرقت جاودان. -قرآن- 189
34- 43 مجمع: یعنی تا آنوقت که آنچه میگوئید بفهمید و بعضی گفتهاند: یعنی آنچه از قرآن میخوانید متوجّه باشید. -قرآن- 1
1- علی و إبن عبّاس و سعید بن جبیر گفتند: 26- 43 مجمع: دو معنی براي اینکه جمله نقل کردهاند: -قرآن- 1 «ٍ إِلّا عابِرِي سَبِیل »
یعنی با جنابت نماز نخوانید مگر مسافر باشید که میتوانید با تیمّم نماز بخوانید. 2- زهري و جابر و عطا گفتند: یعنی با حال جنابت
43 یعنی اگر «ُ أَو لامَستُم » . نزدیک جاي نماز نشوید مگر بگذر کردن و رد شدن، و اینکه معنی از امام باقر [ع] نیز نقل شده است
عمل جنسی کردید، طبري: عدّهاي عرب با موالی و غیر عرب بحث کردند، دستهي اول گفتند مقصود از لامستم عمل جنسی است،
و دستهي دوم گفتند: مخصوص اینکه عمل نیست، چون بابن عبّاس گفتند، او گفت موالی مغلوب شدند و مقصود مخصوص
17 ابو الفتوح: حمزه و کسائی [لمستم] بیالف قرائت کردهاند و باقی قاریها [لامستم] با - مباشرت و آمیختن با زنان است. -قرآن- 1
الف خواندهاند، و فقها خلاف کردند در معنی لمس و ملامسه، عدّهاي گفتند: مراد خلوت است با زنان که عبد اللّه عبّاس و مجاهد
و قتاده و حسن بصري بر اینکه عقیدهاند، و از امام باقر و صادق [ع] هم روایت شده است و مذهب شیعه نیز [ صفحه 410 ] همین
است که طهارت بواسطهي عمل جنسی شکسته میشود و موجب غسل میشود لیکن کلیّه لمس و تماس بدنی موجب غسل
نمیشود، و در حکم ملامسه فقها، پنج دسته شدهاند: 1- شافعی گفته است هر عضوي از مرد که با زن تماس کند طهارت مرد نابود
شود و محتاج بتجدید شود، و مذهب عبد اللّه مسعود اینکه بوده است، 2- تماس با دست ناقض طهارت است و با غیر دست ناقض
نیست و اینکه عقیدهي اوزاعی است. 3- اگر تماس با میل و شهوت بود نقض طهارت میکند و گر نه ناقض نیست و اینکه مذهب
مالک و احمد حنبل و لیث بن سعد است، 4- ابو حنیفه و ابو- یوسف گفتند: اگر ملامسه فاحش بود یعنی موجب تحریک شد
طهارت را نقض میکند و اگر فاحش نبود و موجب تحریک نشد طهارت را باطل نمیکند. 5- مذهب اهل بیت و إبن عبّاس و حسن
43 ابو الفتوح: روایت شده « فَتَیَمَّمُوا صَ عِیداً » . بصري آن است که ملامست تأثیري در طهارت ندارد و موجب بطلان آن نمیشود
است: اوّل مرتبه که دستور به تیمّم داده شده، در سفري بود که یکی از زنان پیغمبر گلوبند بعاریه گرفته بود و گم شد، آنچه گشتند
نیافتند ناچار شب در آنجا که گلوبند گم شده بود بماندند و آب تمام شد و براي وضو آب نداشتند در وقت نماز جبرئیل آمد و
آیت تیمّم آورد، پیغمبر و اصحاب تیمّم کردند و نماز خواندند و چون شتران را بلند کردند که روانه شوند گلوبند را در زیر شکم
گفته شده است پس شرط جواز تیمّم نیافتن آب است، و نیافتن آب وقتی « تَجِ دُوا ماءً » شتر یافتند، و چون امر بتیمّم پس از جملهي
است که بگردند و طلب کنند و نیابند پس وقتی تیمّم باید کرد که بگردند و آب نیابند و اینکه مذهب ما و شافعی است، ولی ابو
538 طبري: - 25 -قرآن- 523 - حنیفه و دیگر فقها طلب آب را بر جواز تیمّم شرط ندانستهاند و آنرا مستحب دانستهاند. -قرآن- 1
روایت کردهاند که در قرائت عبد اللّه مسعود [فامّوا صعیدا] بوده است، و در معنی صعید اختلاف است: بعضی گفتهاند: یعنی زمین
صفحه 185 از 201
صاف که درخت و گیاه در آن نباشد، إبن زید گفته است: یعنی زمین هموار، عمرو بن قیس گفته است: [ صفحه 411 ] صعید یعنی
خاك، و بعضی گفتهاند: سطح زمین، و عدّهاي دیگر گفتهاند صعید زمین گرد و خاکی است. مجمع: زجّاج گفت: سراغ ندارم
کسی از علماي لغت مخالف باشد در اینکه معنی صعید وجه الارض است، و مطابق اینکه معنی است عقیدهي علماي شیعه که تیمّم
بر سنگ را جایز میدانند اگرچه خاك بر آن نباشد [مقصود از وجه الارض سطح ظاهر زمین است]. تنویر المقباس إبن عبّاس: یعنی
آهنگ خاك پاکیزه نمائید. ابو الفتوح: آنچه تیمّم بآن جایز است زمین و آنچه بتوان نام زمین بر او گذارد از خاك و سنگ و
کلوخ، و در آن چهار قول است: 1- ابو حنیفه و شیعه لازم نمیدانند که از گرد و خاك زمین چیزي بدست بچسبد ولی بر پارهاي
چیزهاي زمینی مانند گچ و آهک و سنگهاي قیمتی نرم او تیمّم را جایز میداند، و ما جایز نمیدانیم، و بر نرمهي طلا و نقره و دیگر
فلزّات هیچکدام جایز نمیدانیم. 2- مذهب مالک است که هر چه پیوسته بزمین باشد تیمّم بر آن درست است اگرچه درخت باشد
یا مواد معدنی. 3- رأي اوزاعی و ثوري است که بر زمین و آنچه روي زمین است میتوان تیمّم کرد مانند درخت و سنگ و خاك
و برف و یخ. 4- شافعی معتقد شده است که فقطّ باید بخاك تیمّم کرد مشروط به اینکه که آن خاك قابل چسبیدن بدست و غبار
طبري: در معنی اینکه کلمه اختلاف است: 1- بعضی گفتهاند یعنی حلال باشد، 2- إبن جریج گفت: معنی اینکه « طیّبا » . مانند باشد
کلمه را از عطا پرسیدم، گفت: یعنی آنچه در دور و بر تو است، گفتم: زمین خاکی که مسیل و پر سنگ و ریگ نباشد براي تیمّم
کافی است! گفت: بلی. فخر: واحدي گفته است یعنی زمین قابل کشت باشد و شوره و بیگیاه نباشد. [ صفحه 412 ] مجمع: طیّب
فَامسَحُوا » . یعنی پاك و سفیان ثوري گفته است یعنی: حلال باشد و بعضی گفتهاند یعنی قابل پرورش گیاه باشد و شوره نباشد
43 طبري: فقها در اندازهي مسح دست اختلاف کردهاند بعضی گفتهاند اندازهي آن تا بند دست است نه « بِوُجُوهِکُم وَ أَیدِیکُم
بیشتر و روایت کردند که عمّار یاسر تیمّم کرد باین ترتیب: یک نوبت دست خود بر خاك زد آنگاه با هر دستی دست دیگر را
مسح کرد، پس از آن صورت خود را مسح کرد و دوباره دستها را بر خاك زد و هر کدام را دور دیگري حرکت داد و ساق دست
را مسح نکرد، ابو مالک گفت: عمّار یاسر دستها را بخاك گذاشت و برداشت و بر آن پوف کرد و صورت خود را مسح کرد و
41 اندازهي مسح براي تیمّم همهي صورت است و - اصل دستها را، آنگاه گفت: تیمّم اینطور است، عدّهاي دیگر گفتهاند: -قرآن- 1
دستها تا بازو. ابو الفتوح: 1- زهري گفت: یک بار در روي مالد و یک بار در دستها تا بزیر بغل و بالاي دوش. 2- إبن سیرین
گفت: سه بار دست بر زمین زند: یک بار براي روي و یک بار براي کفها و یک بار براي بازوها، 3- شافعی گفت: دوبار، یک بار
براي روي و یک بار براي دستها از آرنج تا بر سر انگشتان، چنانکه در وضو باشد و اینکه قول بعضی از اصحاب ماست و از فقها ابو
حنیفه و ثوري و مالک و لیث، 4- و مذهب اوزاعی و احمد و اسحاق آنست که یک دفعه روا باشد دست بر زمین زند براي روي و
براي دستها. خلاصه گفتهي کاشانی در تأویلات: مقصود از مؤمنین در اول آیه آنهائی هستند که ایمان علمی دارند ولی ایمان عینی
ندارند که بمعاینه و دیدن حق مؤمن نشدهاند و امّا آنها که بایمان عینی مؤمن هستند چون از حق غافل نیستند و مست دنیا نمیشوند
نیاز بسفارش ندارند و مقصود از نماز حضور و مناجات با خدا است، و سکاري یعنی در خواب غفلت و مست خواستهها و اموال و
یعنی دلهاي شما گرفتار مشاغل زندگی نباشد و میل بلذات و شهوات شما را بخود متوجّه نکند تا « دوستی دنیا، و [تَعلَمُوا ما تَقُولُونَ
603 [ صفحه 413 ] شما بدنیا باندازه - 444 -قرآن- 578 - یعنی مگر توجّه -قرآن- 418 «ٍ از خدا دور و بیخبر شوید، [إِلّا عابِرِي سَبِیل
گذر کردن و طی نمودن راه زندگی براي ضرورت باشد که نیروي حیاتی محفوظ بماند. در تفسیر عبده براي تیمم مصلحتی
اندیشیده است که خلاصهي آن نظم و انظباط در کار است، چون آب وسیلهي نظافت و پاکیزگی است ولی خاك اگر چه اینکه
فائده را ندارد ولی براي اینکه انسان از روش همیشگی غافل نشود و رخنه در کار پیدا نشود بهمان طریق که هنگام عبادت براي رفع
حدث متوسّل بآب و نظافت و وضو میشود، در موقع اضطرار و فقدان آب باید عملی شبیه بآن که تیمّم باشد انجام دهد تا خوي
بندگی و نظم و انظباط و عبادت ثابت و پایدار بماند چنانکه در تشکیلات جدید قشون همیشه افراد نظامی را وادار میکنند
صفحه 186 از 201
باستعمال اسلحه و اصلاح آنها و کارهاي جنگی و نگهبانی در شب و روز با اینکه در کمال آسایش هستند همهي اینها براي حفظ
انظباط و انتظام است. سخن ما همان ترجمه و گفته مفسّرین است.